
زمستان سخت
جدایی حقیقت دنیا وپیوند واقعیت هستیست درابدیت زندگانیست بایدبه امیدپیوندجدایی راباورکرد
این دشت بلاغرق به خون است
سرهای به نی چون ماه منیراست
این دشت بلا کرب وبلای حسین است
آن ماه منیریل ام البنین است
ای آشنا دلم عجیب غمگین است
کوله بارم غصه ودرد بسی سنگین است
خواهم بگریزم زهمه ازخویشتن ننگین
تن وجان جلا دهم به خون خویش کنم رنگین
زندگی بنداست به یک نفس
خوکنی می روی گوشه ی قفس
درگیروداراین هوس
عاقبت میرسی به جاده ی عبس
بهاالدین داودپور
زبان آدمی دوسردارد
سری چونان نسیمی خوش به طنازی می آیدسوی تو
سردیگرچون نیشترمی ماندوفرومی رودبرجان خونین جگرمی کندترا
بهاالدین داودپور
خودکشی زندگی بدون هوادرزمین پشت قواره ی این دنیاست
سایه ی کلاغها ازبانگ قارقارآنهابلندتراست
چله ی تابستان آزمونیست برای ورودبه دوزخ جاوید
غریو هلهله وشادیست درغدیر
اینک امت رابرعلیست تقدیر
علی برنبی وصی برحق سفیر
ازعرش تافرش بانگ تکبیر
الله اکبر الله اکبر
آمدامام ومیرکبیر
علی آن فاتح دلهاشاه شهیر
عالمی محوتماشای علی اسیر
لبیک یاعلی لبیک یاعلی
بهاالدین داودپور. بامداد
این هوای بهاری
بوی خزان برگ ریزمیدهدامروز
بوی مرگی خونین دردل شب
تک سواری افتاده ازاسب
بی جان روی زمین
اهرمن دوش کرده کمین
اززندگی خسته
چشم فروبسته
دل درهوای عروج
به تعجیل می کندخروج
جان زتن آزادورها
درمدارزمان...
بهاالدین داودپور
میان کلبه ی خود
باغچه ای دارم
باچند درخت
بیدی خشکیده
توتی پوسیده
وسیبی کرم خورده
بیدراهربهار رنگی سبز
به تنش می کشم
سیگاری دودمی کنم
وفضاراعوض می کنم
ردسیگار تامطبخ خانه می رسد...
بهاالدین داودپور
درانتهای جاده ای دردل شب
سایه ی تب وآتش لب
امانم رامی گیرد
تامرز دیوانگی وجنون
مانده تنها یک وجب
بهاالدین داودپور. بامداد
کاش میشد پرگشود
کاش میشد تادری ازباغهارابرگشود
کاش میشد شعرآزادی سرود
کاش میشد راه رفت همراه رود
کاش میشد چهره ی غم رازدود
می فرستم برتوای آرام جان
روزی هزاران باردرود
بهاالدین داودپور. بامداد
زندگی با تمام سختی هاش می گذرد همچنان که خوشی های زودگذر هم طی می شود نه ازین ناامیدو نه به آن دلبسته. زندگی خستگی دارد.درد و رنج داردو اندکی شادی همه را با هم باید دید...
عاقبت نیک
بهاالدین داودپور
ای گل زیبای وجود یاعلی
ای قمروشمس وجود یاعلی
ای شب وروزت به سجود یاعلی
عالم همه بحرت به وجود یاعلی
بهاالدین داودپور. بامداد
ای علی مرتضی شاهنشه و شیر خدا
ای ولی و مقتدا ای شافع روز جزا
کن دعایم مبتلایم یا امیرالمومنین
آفتاب مهر تو هرگز مباد از ما جدا
شب وناله های ناتمام
شب وآدمای بی مرام
شب وحلال وحرام
شب ومرگ یک کلام
کدام وکجانمیدانم
خدا شانس بده
یکی ستاره داره
یکی با کفش پاره
میخ درمیاره
بیچاره گل مراد
نگاه نکرده به گل زر
شهاب سنگ دخلشو میاره
روزگاره دیگه
اومد نیومد داره
خرابه کلبه ای دارم تک وتاک
میان توده ای ازخاروخاشاک
هوای کلبه ام تاریک ونمناک
وگرداگردآن افسره غمناک
ب.بامداد