منم آن چایِ خوش رنگ روی فنجان حلقه دستان تُ .. کز دهانِ تو بیوفتادُ ، درون سرد شدم .. منم آن تلخ شده ، رانده شده .. منم آن تیرِ و تاریک شُده .. تویے آن دلبرِ چایی به دست .. تویے آن غرق شده ، در قفسِ افکارت...