شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
قبل از اینکه تو رو ببینمفقط یه اسم ازت شنیده بودم...من نمیدونستمکسی هست توی دنیا، انقدر فوق العاده و بی نظیر توی مهربونی ...نمیدونستم،کسی هست که، صداش از صدتا مُسکن قویتره ولحنش با حال و هوای خوشِ شمال نسبت داره...نمیدونستمتو رو اگه ببینم، دلم برات میره و دیگه نمیبُره ازتو اونقدر نزدیک میشی به من که، چشمام نبینه چیزی رو دیگه...من نمیدونستم، یه نفری توی جهان هستتوی دلبری، دلربا!عطر تنش، محشرترین هوای دنیا...گرمی دستاش، مر...
بذار بگم به همه،چقدر دوست دارم...بگمگرفتن دستات چقدر خوبه...چقدر آرام بخشِ دل دیونه ی منه...بذار بگمدرست وقتی انگشتام توی انگشتات قفل شدجایی بودم وسط خوشبختی و شوق پرواز...اگه دو تا بال داشتماز این خوشی تا ناکجا اباد فقط پرواز میکردم...بذار بگم به همه،چی دادم و چی بدست آوردم...غرورمو دادم و تو همه جونم شدی...بیخیالی رو دادم و همه فکرم شدی...خودمو دادم و همه زندگیم شدی. ..باید از تو بگماز تویی که،دیدن خنده هاتشن...
دیونه جان،درسته هوا پسِاما ما بدجوری گیر تو افتادیما...یکمی حرص این اوضاع رو میخوریمنگران حالِ این مردیمبفکر پول ته جیب و نون شبشونیماماتو رو خیلی میخوایما...اصلا نمیشهیه لحظه فکرت تو این سَر نباشه...پر از سِر این دل...تو راز شدی رفتی ته این دل...دلیل شدی واسه،این مجنون...دیونه جان،میگن قیمت هیچی درست نیستاماارزش شما،هر لحظه داره میره بالاترو منو ترسونده...نکنه یکی بیاد روت دست بذارهبرداره ببردت،یه جای دورد...
بهم حق بدهروزی هزار بار بگم"الهی من فدات..."!حق بدهببینمت و قربون صدقت برم یه عالمه...عکساتو ببوسم واز خدا بخوام که،بمیرم برات...حق بدهدلم تنگه،دل بزرگ و مهربونت بشه...خنده هاتو یادم بیادُبیشتر عاشقت شم...!هرکسی توی عمرش یه سری حق و حقوق داره!ولی من تو رو دارم...من تو رو میخوام...هیچیم نداشته باشمفقط تو رو،تا همیشه میخوام....من تو رو واسه هر چهارتا فصل میخوام...برای رنگ و لعاب پاییزشب های بلند زمستونش...