پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
چه ندانستهپر و بال ما به دیوارخورد... و نفهمیدیم که نبض پنجرههنوز می زندعقل های ما ناودانی شد برای جاری کردن افکاری باران دیدهدر اتاقی، کوچه ای و... و خون های ما تهی گشت از ملایمت هوش... دل های ما از صافی عشق دور شدو با زبری نَفْس فاش شد... ما نور را در همیشه های سیاه گم کرده ایم...سید عرفان جوکار جمالی...