یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
من چلچراغ خانه ی پیراهنت باشمروزی کنارت همدمت عشقت زنت باشمای وای فکرش را بکن بین همه خوبانآخر ببینی من فقط وصل تنت باشمشب های سرد زندگی حتی اگر آیدمن همدم دردت چراغ روشنت باشممی خواهم اینجا باشی و هرشب کنار تودر حال عشق و مستی و بوسیدنت باشممن آرزویم بود جای شانه ات بودمیا اینکه جای دکمه ی پیراهنت باشمای کاش من حس لطیف شعر تو بودمیا کاش می شد بوسه ای بر گردنت باشم چیز زیادی ...