شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
نه مجرد ماندن افتخار است و نه متأهل بودن! آن چیزی که در هر دو صورت باید بدانی این است: «نباید اجازه بدهی خودت را از تو بگیرند.»...
دوست دارم در جشن تولد ۸۰ سالگیموقتی تو آینه به خودم نگاه کردمبه تمام چین و چروکای صورتم ؛به هر تار موی سفیدم ؛حتی به تک تک خط های روی پیشانیملبخند بزنمدر اصل به اینکه همیشه برای دل خودم زندگی کردم ببالم ...دلم میخواهد گیسوان سفیدم رو ببافم و با هر تارش یک خاطره ی خوش را به یاد آورم ...دلم میخواهد بر تمام خط های پیشانیم جای بوسه های مردی باشد که دوستش دارم ...به دستانم خیره شوم همان لاک سرخ دلبرانه ام را ببینم و یاد شیطنت های دخت...
از کودکی بیرون می آییم، بی آنکه بدانیم جوانی چیست، ازدواج می کنیم، بی آنکه بدانیم متاهل بودن چیست، و حتی زمانی که قدم به دوره ی پیری میگذاریم، نمی دانیم به کجا می رویم:سالخوردگان، کودکان معصوم کهنسالی خویش اند.از این جهت، سرزمین انسان سیاره ی بی تجربگی است....
متاهل ها میخواهندطلاق بگیرندمجردها دوست دارند ازدواج کنندبزرگترها دوست دارند به دوران کودکی برگردندکودکان میخواهند زورتر بزرگ شوندپس در این هیاهوی جهان تو برای خودت باشنگذار هیچ چیز آرامش و خوشی هایت را بهم بریزدقدر داشته هایت رابدان و از آنها لذت ببرهیچ کس جز خودت نمیداند فرمول آرامش چیست...
متاهل که شدیمدوست دارم برای استحکام عشقمونیه نی نی ازت داشته باشمکه عین خودت باشه...