متن پیری
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات پیری
زده ست پل دلم از کودکی به مقصدپیری
جوانی ام شده پرپر،نمانده آبی و رنگی
رضاحدادیان
۱۴۰۳/۱۰/۱۰
چشم باز کردم دیدم موهای همسرم جو گندمی شده .!! مگه چند سالشه ! بله چهل و اندی و من هم چهل ساله چقدر زود گذشت روزها ماه ها سال ها و بیست پنج سال گذشته و ما کنار هم زندگی کردیم تا به امروز ما باهم داریم پیر میشیم...
دلم میخواهد از نو در بغل گیرم جوانی را
بنوشم جرعه جرعه لحظه های زندگانی را
قبای کهنه ی شرم و حیا را پاره بر تن تا
بپوشم پیکر هر نانجیب آنچنانی را
ببویم گل به هر دامن که بوی عاشقی دارد
و هی دامن زنم عشق و کلام مهربانی...
سر پیری به دلم ، وعده ی دیدار تو دادم
آه از دل ، که نشسته سر راهت که بیایی.
حجت اله حبیبی
پیری نه به سن است ونه سال ونه عصایی دردست...
پیری،اگرت نیست شوری به سروشوقی به دل ونگاری سرمست.
گاهی باید دیر شود
گاهی باید دیر شود
تا دیده شوی
ای زندگی ، باتو من
جوانی ام را به پیری سپرده ام
گاهی
خورده شیشه های محبت را به هم گره می زنم تا شاید
آثاری از جوانی ام را در خود ببینم
حال که بیمارجوانی ام
پیر گشته...
جوانی گفت پیری را چه تدبیر
که یار از من گریزد چون شوم پیر
جوابش داد پیر نغز گفتار
که در پیری تو خود بگریزی از یار
جوانی به بر کرد رخت سفر
چو پیری رسید و عصا زد به در
مشو از باغ شبابت بشکفتن مغرور
کز پیش آفت پیری بود و پژمردن
بار دیگر گر فرود آرد سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
وا عزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد
من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی...
ای پیری!
گریبانم را رها کن،
کم بهانه بگیر،
کاش هرگز تو نمی آمدی.
شعر: چنار علی
برگردان: زانا کوردستانی
ئه گر نه مرم
له پیری دا، بۆت ده سه لمێنم،
که هیچ دارێک ناتوانێت وه ک من
بۆت ببێت به گۆچان!
◇
اگر نمردم
وقتی پیری شدی، به تو اثبات خواهم کرد
که شاخه ی هیچ درختی همچون من
برایت عصا نمی شود!
شعر: برگردان: