(بی همتا ) قصه اش با همه فرق دارد ، دستانش با همه فرق دارد هیچ وقت حرف رفتن نمی زند هیچ وقت نمی رود هیچ زمانی نمی گوید این رابطه تمام شده تنها دوست داشتی هست که تا ابد می ماند هیچ وقت ترسی نداری که برود سراغ دیگری...
گاهی قلب کوبنده از تپش می افته و رسم زندگی یاد میگیره بس هرچی سرکشی کرد و خون زیادی قل اید قصه هیزم شکن قول شکستن داد بیستون کندن مال فرهاده نه هر فرهادی که حرف شیرین می زنه آب رو که تو روان کنی دیگه دلت صافه کاری با...