شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
پسرم گفت : بابا یکی از بچه های کلاس مان چند بار گفته که من عاشق خواهرت شده ام..پسرم کلاس چهارم ابتدایی است و دخترم کلاس ششم. به پسرم گفتم بی خیالش بشود، حالا یک حرفی زده و جدی نیست. اما حس کردم خیلی بهش برخورده و انتظار دارد که حتماً واکنشی نشان بدهم. فرداش رفتم مدرسه. ناظم مدرسه هر دوشان را صدا کرد دفتر. هم پسرم را، هم همکلاسی اش را..پسرک، طفلی لب هاش از ترس می لرزید. همه چیز را انکار کرد. اما معلوم بود که ترسیده و راست نمی گوید..یک ...