دل نبستم به جهانی که همه وسوسه است از همه ارث جهان یک تو برایم کافی ست ...
دل نبستم به جهانی که همه وسوسه است از همه ارث جهان یکتو برایم کافی ست ...
از من مخواه شعر بلند ای عزیز من تا مینویسمت قلمم بغض میکند
بیا و پنجره ها را کمی نصیحت کن بگو که چشم از این راهِ رفته بردارند...
برای شاعران یک روز هم عاشق شدن کافیست که بنشینند و یک عمر از همان یک روز بنویسند
آنکه آسوٖده ی خواب است به بازویِ رقیب بالشِ نم زده از گریه چه می داند چیست؟
ما به جرم ساده لوحی این چنین تنها شدیم مردمان این زمانه با دو رنگی خوشترند!
دل نبستم به جهانی ڪه همه وسوسه است از همه ارث جهان یک تو️ برایم کافی ست...