پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
️تو ممنوع الخروجیاز مرزهای قلب من️️️...
تو فرودگاه موقع کنترل مدارکم یارو چپ چپ نگام کرد و گفت چند لحظه صبر کنید. پرسیدم ممنوع الخروجم؟گفت احمق بلیط مشهد داری ،صبر کن خودکارم تموم شده ...
وطنم شدی،،،و من،،،به حکم دوست داشتنتممنوع الخروج شدم ..!چه شیرین استمحدودیت هاییکه به تو ختم می شوند ...️️️️...
ممنوع الخروج کرده ام …!خود را ….از شهری که هوایش …؟پُر از عطرِ ….“نفَس”های توست ……..!!!...