پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
روزی به پایان می رسد بی تو تمام زندگی یکدفعه تنها میشود یک زن پراز افسردگی در خاطرم از تو فقط عطری به جا میماندو مردی شبیه رهگذر در قصه ی دلدادگی هر شب به یاد خنده ات سیگار دودم می کنددیوانه وار می رقصم و این نیست اصل بندگیلعنت به شب باغصه هاش با دردهای مشترک با کوچه ها بیگانه ام لعنت به این آوارگی...