من یک زنم! مهمان نوازم اما مهمانپذیر نیستم... زاده شده ام تا اقامتگاه ابدی مردی باشم که نام کوچکم را بستاید و نام خانوادگی اش تاج برسرم بگذارد! قد و قامتش سپربلایم باشد و دست هایش سردی و گرمی روزگار را از صورتم بشوید! آری من زنم ! مهمانپذیر نیستم...
من یک زنم و آدم وقتى زن باشد جز آنچه در قلبش دارد همه چیز را فراموش مى کند.
من یک زن موفقم حتى اگر نوازش هاى مردانه اى لا به لاى موهایم گره نخورده باشد ! حتى اگر به تنهایى ، تمام معادلاتِ نگرانى هایم را حل کرده باشم و ردپاى هیچ مردى در حافظه احساسم دیده نشده باشد. من یک زنم ! همانى که اگر نباشد جنس...