لب های تو لب نیست ! عذابیست الهی باید که عذابی بچشم گاه به گاهی در لحظه دیدار تو ، گفتم که بعید است چشمان تو من را نکشاند به تباهی لب های تو نایاب تر از آب حیات است تو سوزن پنهان شده در خرمن کاهی این کار خدا...
ساز ناکوک من امروز کمی غمگین است گوشه ی عشق دلم از غم او رنگین است