میلادت ای دوست مبارک باشد پیوسته دلت شاد سعادت باشد هرسبزۀ سبزرنگ بهارت باشد چشم شادی نگارت باشد
درسته که این روزا حتی شیرین به فرهادش اعتماد ندارد و در تاریکی و انزوایِ سردِ کافه ها تلخ ترین قهوه اش را می نوشد و در پیِ حلِ معمایِ آنچه که باید غرق میشود اما با تمامِ این ها، باز هم فرقی ندارد در چه زمانه ایی ام، اما...
با تو ام کهنه رفیق : یاد ایام قشنگی که گذشت کنج قلبم گرم است! آرزویم همه سر سبزی توست تن تو سالم و روحت شاداب آنچه شایسته توست خواهانم دل یک دانه ی تو سبز و بهاری ، روزگارت خوش باد میلادت ای دوست مبارک