دلی خونین و چشمی تر در این دنیای وامانده نه یادی از خدا بردل نه رحمی در دلا مانده نمی دانم چه شد دیگر پر از آشوب و تشویشم از این نا مهربانی ها دلی حسرت به جا مانده