شد بعدِ تو دل یتـیم می دانی تو ؟!
حــالِ غـــزلم وخــیم می دانی تو؟!
از لــحظه ی رفتنــت رباعــی هایم
شــد بر غــمِ تو مقیم می دانی تو؟!
نمی بخشمت هرگز
که طلوعِ زیبایِ لبخندم را
به غروب رساندی
تویی که
تمامِ عاشقانه هایم
با تو به پرواز در می آمد در آسمانِ خیال
آری تو...
هیچ میدانی
حق العشقی به گردنت دارم
هر چند که رفته ای
اما جایی
روزی
باید پس بدهی حقِ دلم را
سهمِ...
ای کاش کــه همـــــراه ِصبـا می بودی
خورشــید وَش و مــاه صبـا می بودی
از فاصــــله ها فاصــــله ها دلگیــــرم
ای کاش تو دلخـــــواه صبـا می بودی
برایـم تــو هـمان یــاری و دلدار
تو را با چشمِ دل می بینم انگار
اگر باشـــی کویـــرِ لحظه هایم
به عشقت می شود مانند گلزار
از نغمه ی مرغان خوش آواز بگو
از یاســمن و یـاس و گل نـاز بگو
امــروز که خندیده گل ســرخ بیا
از آمــدن و مـــانـدن و آغــاز بگو
چه کنــم بی تــو من از این همه تکراری ها
رفـــتی و رفـــتنِ تـــــو بـاعــثِ غمباری ها
زخـــــمِ کاری بـه دلــــــم آمـده از دوریِ تو
در خـــمِ کوچـه مـــن و دل پـیِ ناچاری ها
منــم آن شاخه ی مجــنونِ شـکسته در باد
که شـــده بـعـدِ تــــــو آمـــاجِ دل آزاری ها...
تو همچون گوهری، تو جانِ جـانی
فــراتـر از ســــخـن یا هـــر بـیانی
برایم هرچه هستی، هر کِه هستی
بــدان تنــــها امـیــــدم در جـهانی
چه سرسبز و چه زیبا راه عشق است
شـبیه خــواب و رویا راه عشق است
تمنــــــای دل عـــــــاشق به جـــــانم
چه پنهان و چه پیدا راه عشق است
چون باد صبا پر از سرودی دَم صبح
پاکی و زلال و همچو رودی دم صبح
ای عشق غزل نوش نگاهت شده ام
سرمست تو ام دلم ربودی دَم صبح
دل و عـقلم نه یارند و نه دلدار
که آن انکار دارد این چه اصرار
بیـا دل دل نکـن ای دلــبرِ جـان
که باشد عشـــق بنـیاد همه کار
شبــهای دلـم هــوای مهتاب گرفت
تصویر تو را همیشه در قاب گرفت
ای عــشق تو تصنیف خیالم هستی
رویای منی، با تو دلم خواب گرفت
دارد دلــم دوباره خــــیال و هــوای تو
دلتــنـگ و بـی قـرارِ غــزل با صدای تو
خشــکیده اسـت بـوته ی گلهـای رازقی
بی تو قسم به جام می و هـم خدای تو
دارم دلی که پـر شده از حــس عاشقی
پر ســــوز نـاله های نـی و هـم نوای تو
رفتی و...
گـرفــتـارم مــیان عــــقـل و دل در حـیرتم دائم
که آسان نیست دل کندن نه دیدارت شود ممکن
چه شور و شوق و غوغا دارد این عشق
عــجــب، روح مـــسیحا دارد این عشق
به دل کشـــور گـشایی بی رقیب است
شکوهـــی بس هـــویدا دارد این عشق
خــوب ست تـمامِ مــاه و سـالم با تو
خــوب ست همه فــکر و خیالم با تو
در قــــهوه ی چشـــمانِ تو ای زیبا رو
نـــیکو ست زدم هر چه که فالم با تو
بر عـشق تـو ام دچار می فهمی تو
این دل شده بی قرار می فهمی تو
شیدا صـــفتم ولی چـو حلاج مرا
غم می کشدم به دار می فهمی تو
صبح است و دلم پر از هوایِ عشق است
چون بلبـــلکان پر از نوایِ عــــشق است
سرشارِ غـــزل هســـتم و دل، کوکِ غزل
این کوکِ دل و غزل ، عطایِ عشق است
کوهیم و نمی ترسیم هر چند دو صد دشمن
بر جـــان تمـــــام مـــــا در دم بــــزنند تیری
آتـــــش زنــید و موشـــک انـدازید خـصمان
پُر رسـتم است و آرش است این ملکِ ایران
کــودک کشانِ بی صــــفت گــرگانِ بی رحم
صهـــیونیان ،انســـان نـــمایان اید، بی شرم
ایـــران نه لبــنـــان اسـت و نه غـــزه بدانید
غـُـــرِّیـــــدنِ شیـــــــــرانِ ایــــران را ببینید
بهــــرامِ چــــوبیـن ها نمی ترســـند از جنگ
دلواریــــان جــــانانـه...
ویـــــرانـه دل دشــــمن آباد تو می مانی
غــم خانه دل دشــمن دلشاد تو می مانی
ای مام وطن ای جان جانها به تو وابسته
در بـــــند نخـواهی شد آزاد تو می مانی
به صلیب می کِشد
دلتنگی
نگاهم را در انتظارت
تو را من دوست می دارم
ولی جانا نمی دانی
شدی دنیای من دیگر
چرا با من نمی مانی؟!
نوشتم بر تنِ لاله
که خون شد این دلِ تنگم
گل لاله به غصه گفت:
که من خونین دلم چون تو
قسم
بر زخمه ی چَنگ و
قسم بر ساغر و...