خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودش برادرم گفت: «بعد پارک بریم کله پاچه بزنیم؟» مرتضی گفت: «من که جا ندارم، صبح قبل از اینکه بیام در یخچال رو باز کردم دیدم گوشت کوبیده دیروز ظهر داره چشمک می زنه. پریدم نون سنگک تازه گرفتم، سبزی خوردن هم داشتیم....