پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
☔️♡ وایسادم با احتیاط بالایسرش، تموم کف سرامیک آشپزخونه رو شیشه خورده پر کرده بود... خداروشکر کردم که کفش پاشه و یه وقت زخمی نشده... از رنگ پریده ی صورتش و جار و جنجالی که راه انداخت معلوم بود چقد حال روحیش خرابه...آروم صداش زدم: آرتا؟ فقط محکم نفسشو داد بیرون. پرسیدم: میشه یه سوال بپرسم؟جوابی نداد... با ترس و نگرانیمکث کردم و لبمو گاز گرفتم: ظرفا رو شکوندی، سرم داد کشیدی! حالا بعدِ همه ی اینا، بهتر شدی؟!سر بلند کرد. چشمای قرمزشو دو...
تو دعوا اونی که عاشق تره زودتر معذرت خواهی میکنه و میخواد همه چی درست شه مث وقتی که شادمهر میگه:«با کی میجنگی!من ببازم تو نبردی..»...
دنیای ساده ای داریمگاهی اگر ...دعوا می کنیم،سر این استکه من عاشق ترمیا تو......
نمیشود که همیشه گفت و خندید.!یا مُدام "دوستت دارم" را ثابت کردو "عاشقی" را شنید ...!بگذار کمی دعوا کنیم ...!میخواهم بفهمی "جنگ جهانیِ سوم"هم که بینِ ما رخ بدهد ؛من از "تو" و "چشم هایت"نمیگذرم ....!...
نمیخواهم این قصه یلدا شودنباید بدون تو فردا شودهمیشه گمان میکنم عاقبتسرِ تو درین شهر دعوا شود ....
هیچ وقت با یه آدم زشت دعوا نکن، آنها هیچ چیزی برای از دست دادن ندارند....
دعوایِ هیچ عاشقی را جدی نگیرآدمها هیچوقتبا کسی که دوستش دارنددلِ دعوا ندارندفقط گاهی صدایشان بلند می شودتا بلندتر از قبل بگویند :تو برایم مهم هستی ،می فهمی ؟...
روسری سر کن و نگذار میان منو بادسر آشفتگی موی تو دعوا بشود......
مرد یعنی عصبی بشه، داد بزنه، و حتّی باهات دعوا کنه اما اعتراف کنه که عاشقته.....
شرم می گفت نگاهت نکنم ، گفتم چشمعشق میخواست ببیند نظری دعوا شد !...
دعوا میکنم...بحث میکنم لج میکنم...قهر میکنم اما با دنیا عوضت نمی کنم ولنتاینت مبارک عشقم...
رئیسجمهورها از راه انداختن هیچ دعوایی، هراس ندارند! چون کسان دیگر کتکها را خواهند خورد...
یادمه یه بار وسط دعوا داد زد و گفت اینقدر اخلاقت مزخرفه که کسیو جز من ندارى، احمق بود دیگه نمیفهمید اینقدر دوسش داشتم به دیگران نیاز نداشتم...
وطن؛ پایین شهرورزش؛دعواخوراک؛عرق سگیپوشاک؛شیش جیب آمریکاییسرگرمی؛کفتر بازیهمدم؛هایده یساریتیکه کلام؛نوکرتمشغل؛مراقبت از رفقامبدا؛ زندانفکر و خیال رفیقسلامتی همه بچه های پایین شهرهر چند بالا و پایین نداره...
قربان جهانی که در آن جنگ نباشدمشت و لگد و سیلی و اوردنگ نباشداز وحشت بمب اتم و توپ و مسلسلپیوسته به پا خار و به سر سنگ نباشدباهم نستیزند سپیدان و سیاهاندعوا سر نام و نسب و رنگ نباشددر باغ وفا مرغ بد آواز نیابیمدر بزم صفا ساز بد آهنگ نباشدافسار به دست دو سه گمراه نیفتدایام به کام دو سه الدنگ نباشدمادون ز ستمکاری مافوق ننالداز دست دلی سنگ دلی تنگ نباشدهر مملکتی تا طلبد حق خودش رامحتاج به صد لشکر صد هنگ نباشد...
هیچ خانواده ای کامل نیستما بحث می کنیمما دعوا می کنیمحتی مدتی با هم صحبت نمی کنیماما در پایان خانواده، خانواده استعشق همیشه در خانواده خواهد بود...
تنهایی یعنی تو دعوایی که مقصرش تو نیستی حتی خانوادتم پشتت نباشن......
ما از هم دلخوریم ولی رفاقتهامون سرجاشهدعوا میکنیم ولی تهش بازم رفیقیم...
همسایه هامون داشتند دعوا میکردنداولی گفت: گوه بخور مرتیکهاون یکی جواب داد: خودت گوه بخوربابام گفت: اینکه دعوا نداره هرکدومتون نصفش رو بخوریدسریعا آشتی کردند بعدش ۲نفری افتادند دنبال بابام...
جمعهروز خوبیستهمه چی تعطیلمیتوانتا لنگ ظهر خوابید.مزاحم اموات شدپشت هم فاتحه خواندبی انکه کسی حسادت کندو ثواب کرد برای ذخیره اخرت.جمعهروز خوبیستمیتوان انواع پزها را امتحان کردبه همه چی خندیدبفکر بال مرغ بودبه ذغال و نوشابهخانواده رادر اخر هفته مهمان کردبه کباب با دسر غلیان .جمعهروز خوبیستمیشود مراوده داشتبا همسایههابر سر پارک شاسی بلنددعوا کردقدم زدفکورانه اطراف را ورانداز کرددست نوهای در...
یا خوبی نکنید یا اگه خوبی کردیدفراموش کنید و منت نذارید اونم وسط دعوا......
بسلامتی رفیقی که دو شب خواب دید با رفیق دعواش شد شب سوم دیگه نخوابید...
خنک آن قماربازی که بباخت هرچه بودشبرادرم گفت: «بعد پارک بریم کله پاچه بزنیم؟» مرتضی گفت: «من که جا ندارم، صبح قبل از اینکه بیام در یخچال رو باز کردم دیدم گوشت کوبیده دیروز ظهر داره چشمک می زنه. پریدم نون سنگک تازه گرفتم، سبزی خوردن هم داشتیم. جاتون خالی یه غازی تپل زدم به بدن.»فرخ گفت: «هیچی هم اندازه گوشت کوبیده مونده حال نمیده.» برادرم گفت: «اختیار دارید، یه روز جمعه تابستون قبل از ناهار بگیری تو یه زیرزمین خنک بی مگس بخوابی، بعد سر...
سرِ آغوش ِ تو بین ِ من و پیراهنمدعوا بود...️️️...
من و عشقم به سختی بهم رسیدیم.انقد سخت که هیچکس باورش نمیشه. جنگیدیم با مخالفتا، با زخم زبونا،با طرد شدنا،گریه کردیم با بی کسی شدن و تنهاییا.بد بود شب و روزمون و فکر کردیم همه چیز با بهم رسیدنمون درست میشه اما…حالا من و اون مال همیم.محرم همیم اما دیگه دنیای هم نیستیم.همش اختلاف،همش دعوا، همش زجر و عذاب،همش سرکوفت و طعنه… هیچوقت فکر نمیکرد دنیامون بشه این… زندگیمون بشه این… کم کم داره اون عشق رویایی کمرنگ و کمرنگ تر میشه.حتی از بودن کنار هم راضی ...
عشق واقعی یعنییه بغل محکم بعد از یه دعوای سخت...
دعوا میکنم بحث میکنمقهر میکنم لج میکنم اما با دنیا عوضت نمیکنم ️...
دیدی بعد دعوا تازه آشتی میکنیدتا چند ساعت با هم خوبیدکاش میشد اون چند ساعتو کپی کرد و در تمام لحظات پیست کرد...
دعۅا میڪنیمبحث میڪنیمقهر میڪنیمݪج میڪنیماما با دنیا همۅ عۅض نمیڪنیم...