از دست گریه های خودم خسته میشوم از دست تو که با نَوَسانم نساختی از زندگی که زندگیم را به باد داد از اینکه بعدِ من تو خودت را نباختی من از خودم که خسته نشد از تو خسته ام از این غرورِ بین دوتامان همیشه سَد از اینکه خواستم...