در این دنیای بی روزن... پی یک حلقه دود است ذهن من بدستم مانده سیگاری؛ که از ته کرده ام روشن!
برای دیگران،صبح است ومن دریک شب دیگر، که دستش را به گرد گردنم افکنده درگیرم!!! که میبیند مرا؟ سیرم؛ دگر سیرم...