خیال امروزت را به هیچ چیز آغشته نکن ... مگر "من" و کمی "عشق" همین ...
برمی خیزم پنجره را باز میکنم در نبودنت تمامِ خورشید و "صبح" را به ضیافتِ خانه دعوت می کنم. باید بی تو به رقّت باریِ... زندگی، گردن خم نکنم.!
چقدر پاییز می خواهد دلم. این دلتنگی این دوری.. این تنفس های بلند، کمی برگریزان می خواهد کمی بارندگی کمی قدم زدن تا آخر دنیا.