شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
خاکسترنشسته شعله آتش به پای خاکسترفقط بخاطر چون و چرای خاکسترفدای سوز دل پر شراره ای گردمکه خود زبانه کشد از ورای خاکسترزبان سرخ و سر سبزه می شود روزیپرند حادثه در ماجرای خاکستراجاق سرد زمان تا ابد نخواهد خفتاگر بنا شده آتش برای خاکستردمی که دود دلی سرگرفته تا خورشیدزمین چه چاره کند جز بلای خاکسترحکایت دل ما مرغ آتشین بالیستکه شعله ور شده از ماجرای خاکستربه ضجه های زمین مهلتی مهیا نیست مگر دوباره شود مبتل...