متن خاکستر
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات خاکستر
و عشق دیر وقتیست الفبای واژگانش خشکیده
و چکامه های عاشقانه اش خاکستر شده و باد برده است
وبرلباس عابرانی شاید بنشیند که با عصبانیت بتکانندش، بی آنکه بدانند دلبریهای معشوقی بوده است.
چه زیبا بود خاکستر غرورم وقتی تو سردت بود ...
دوباره دریا دریا شکفتنِ آتش
به زیرِ خاکستر، اتّفاق می افتد
گرمای سوزان آتش وسوسه ام کرد.
در آغوشش گرفتم؛
به خود که آمدم،
خاکستری دیدم
محصور در شعله های آتش،
به خود می پیچد...
سادگی بَسه ،که عاشق تو بودم
منی که، دِلواپسم ،گاهی حَسودم
عَطر تو، اَلکل شده بویی نداره
رفتنت خاکسترِ ،این ته سیگاره
بدون با رفتنت، حِسِت رو کُشتم
خاطرات خوبتم ،با تو سوزوندم
نه دیگه ،چشمای تو، واسم قشنگ نیست
نه دیگه، قلبم واسه، اون روزا تنگ نیست
من دیگه...
هر شب آتش عشقت
میان دلم شعله می کشد
و من در کوچه های خیالت
با آرزوهایم قدم می زنم
و همراه پاییز می گریم
ای کاش لبخند روشنت
بر آسمان تیره ی قلبم می تابید
و من نزدیک تر از پیراهنت بودم
به عطر جانت آغشته ام می کردی...
لحظه هایم را به پایت سوزاندم
آتش گرفتم
آه از عمق وجودم شعله می کشید
اما تو به جای آنکه باران شوی
سوختنم را تماشا کردی
حالا خاکستری هستم از عشق
که تجربه ای شد تلخ
برای تمام لحظه هایی که
برایم شیرین بود
مجید رفیع زاد
خاکستر
نشسته شعله آتش به پای خاکستر
فقط بخاطر چون و چرای خاکستر
فدای سوز دل پر شراره ای گردم
که خود زبانه کشد از ورای خاکستر
زبان سرخ و سر سبزه می شود روزی
پرند حادثه در ماجرای خاکستر
اجاق سرد زمان تا ابد نخواهد خفت
اگر بنا شده...
مثل آتش در آه یک خرمن
مثل یک هرم زیر خاکستر
عشق، مثل هزاربارگیِ
شعله ی سینه سوز می لولد...
جلال پراذران
یکی بود ،یکی نبود
آرزوها همه خاکستر و دود
ای که آتش زده ای رویا را
دود در چشم خودت خواهد بود
فریاد زدم عشق و در یک آن
خاکستر خویش را به باد دادم