یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳
باشد که ناگهی نگهی هم بما کند...
فریاد و فغان و ناله ام دانى چیست؟ یعنى که تو را تو را تو را می خواهم...
او عاشق دیگری و من عاشق اوای دل پروانه صفت سوخته ای سوخته ای...
آن یار طلب کن که تو را باشد و بسمعشوقه ی صد هزار کس را چه کنی ؟...
وز دست غمت جان به سلامت نبرم من...
گویند که چرا دل بدیشان دادیولله که من ندادم ایشان بردند...
خواهم ز خدای خویش، کنجی که در آنمن باشم و آن کسی که من میخواهم...
گفتا که : دلت کجاست ؟گفتم : بر اوپرسید که : او کجاست ؟گفتم: در دل...