نهاده ام به جگر داغ عشق و میترسم جگر نمانَد و این داغ بر جگر ماند
آتشت ریخت به روی جگر چند نفر؟ ریخت با دیدن تو کُرک و پَرِ چند نفر؟
جز ناله به بازار تو دیگر چه فروشیم این است متاع جگر خسته دکانها