پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
برید کناااااااااار واسه دخترا گل اوردممممم.لیلی دختری بود در همین حوالی همانند من و ما... مثل تمام دخترها... خدا گفت: لیلی یک ماجراست، ماجرایی آکنده از من.ماجرایی که باید بسازیش.شیطان اما گفت: لیلی تنها یک اتفاق است. بنشین تا بیفتد. آنان که حرف شیطان را باور کردند، نشستندو لیلی هیچ گاه اتفاق نیفتاد.مجنون اما بلند شد، رفت تا لیلی را بسازد تا او را قصه کند...، تو مجنون باش چرا که من باور دارم لیلی نام تمام دختران زمین است... ..دخترا...
بوی یلدا را می شنوی؟.انتهای خیابان آذر....باز هم قرار عاشقانه ی پاییز و زمستان.قراری طولانی به بلندای یک شب.شب عشق بازی برگ و برف....پاییز چمدان به دست ایستاده!.عزم رفتن دارد....آسمان بغض کرده و می بارد...خدا هم می داند عروس فصل ها چقدر دوست داشتنی است....کاسه ای آب می ریزم پشت پای پاییز ...و... تمام می شود.پاییز، ای آبستن روز های عاشقی ، رفتنت به خیر....سفرت بی خطر.....یلداتون مبارکیلدا بهانه ا...