متن یلدا
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات یلدا
یلدا
بلند است
اما اگر صدایت باشد
شب
زودتر کوتاه میآید. 🍉
« بعد از یلدا، شب ماند»
انار
پوستش را بست
هندوانه
یادش رفت بخندد
کرسی سرد شد
و شب
از تقویم بیرون زد
دیگر
یلدایی نبود
که تمام شود
فقط
من ماندم
و شبی
که موهایم را
بلد شده بود.
«یلدا بهانه است؛
شب فقط طولانیتر میشود
تا آدم جرأت کند
به تاریکیِ آشنایش خیره بماند.»
شب یلدا، قصهی بلندترین شب عاشقی
امشب، شب یلداست؛
شبی که ماه، دلش را به آسمان میسپارد
و ستارهها، در جام انار میرقصند.
شبی که قصهها از دل مادربزرگها جاری میشود
و حافظ، با غزلی شیرین، مهمان دلهای بیقرار میگردد.
یلدا، بلندترین شب سال نیست،
بلکه بلندترین لحظهی با هم...
بعدازپایان دوره آبستن آذرسرانجام درسحری سردوطولانی دی به دنیامی آیدواین سرآغازتولدسپیده زیبای زمستانیست که درآن مردمان سرزمینم ایران جشن میگیرن زمستانی به زیبایی برف سپید
بوی یلدا را میشنوی؟
انتهای خیابان آذر
باز هم قرار عاشقانه پاییز و زمستان
قراری طولانی به بلندای یک شب
شب عشق بازی برگ و برف.
پاییز چمدان به دست ایستاده
عزم رفتن دارد.
آسمان بغض کرده و میبارد.
خدا هم میداند عروس فصل ها چقدر
دوست داشتنیست
کاسه ای...
✍️هدی احمدی
به اندازه ی بلندترین شب سال دوستت دارم......
مثل انارِ ترک خوردهی یلدا، دلم برای تو هزار دانه شده است؛
هر دانهاش یک "دوستت دارم" ِنارس است که از شوقِ رسیدنت، سرخ شده.
تو عطرِ دارچینیِ این شبِ دلگیری، تو گرمایِ شومینه در سرمایِ طولانی.
من تمامِ قصههای...
یلدا تنها یک نقطه بود در دل سیاهش
اگر چه چونان زغال میسوزاند
ولی روسیاهی فقط بر دستان خودش ماند
از خمیر چکیده در کف تنور هوس اش بپرسید
شب چله. تنها یه شب نبود
قراری بود پای قرار هرساله ای که
همه پای قرار
ایستاده بودیم
می دونم
با حرفهام،
دلت پر میکشه
میره خونه پدربزرگ
توی اون شب سردی که
غنچه های مهربونی
میون گرمی دلها می شکوفت
وجودش عشق بودوهنر
امیری خوندن هاش
نوازش می داد...
یلدا بلندترین شبِ سال نیست، بلندترین بهانه است برای آنکه یک دقیقه بیشتر به یادت باشم... میانِ دانههای انار و کلماتِ شیرینِ لسانالغیب.
غزل «یلدای بیچراغ»
شب آمد و بر سفرهی ما نان نمیرسد
جز آهِ دلِ خسته به مهمان نمیرسد
نه قصهی شیرین، نه نوای دلانگیز
جز زمزمهی فقر به دوران نمیرسد
انار ز رخسارهی ما رنگ باخته است
به باغِ دلِ پژمرده، باران نمیرسد
پسته به خموشی شده قفلِ لبِ غریب...
هیچچیز در پاییز، پنهان نمیماند.
نه سرخیِ عریان انار،
نه زردیِ رو به زوالِ برگها،
و نه رازِ مگو که میانِ دانههای سرخ،
برای شبهای یلدا، نهان کردهایم.
پاییز آمده تا به ما بگوید:
قلب، گاهی باید چنان از عشق لبریز شود
که مثل انار، ترک بخورد،
و دانه دانه،...
باز هم صبح و روز از نو
باید تا دیر نشده شروع کنم
کار نه دوست داشتنت را
با این حساب
امروز چهار دقیقه
بیشتر دوستت خواهم داشت
میخواهم تا زمستان برسد
حسابی یلدا را با آن یک دقیقه اش
از رو ببرم.
تو، باشی و امواجِ نگاهت؛ ایکاش!
من، باشم و حسّم، به پناهت؛ ایکاش!
وقتی که به پایان برسد یلدامان،
دل باشد و خورشیدِ پگاهت؛ ایکاش!
دلبسته و سرسپرده بر تنهایی
زانو به بغل کشیده در تنهابی
این دختر دلشکسته نامش یلداست
با چند دقیقه بیشتر تنهایی
هــمایـــون باشــَدَت صـــبحِ زمستان
تـمـــام لحــظه هـایت چــون گلستان
پس از یلدا جهانت روشن ای دوست
بـتــابـد آفــتـــابِ عـــشـــــق در جان
شب دلم یخ زده بود توی دلم آب شدی
یار دیوانه ی من از شب و آغوش بگو
عشق ای نامه ی سر بسته ی خاموش ، بگو
قند هر روز من امشب ، عسل ناب شدی
شب پر طول و طویلی ست ، به یلدا نرسید
مست و محزون...
آغوش خود را باز،کن فصل زمستان است
در اوج سرما آرزویم عشق سوزان است
یعنی که باید گرم باشیم از،تنور عشق
آب وهوای شهر وقتی برف وبوران است
بین من و تو که نباید فاصله باشد
وقتی میان قلب ما امید مهمان است
بر گیسوی یلدایی ام شانه بزن با...
آغوش خود را باز،کن فصل زمستان است
در اوج سرما آرزویم عشق سوزان است
یعنی که باید گرم باشیم از،تنور عشق
آب وهوای شهر وقتی برف وبوران است
بین من و تو که نباید فاصله باشد
وقتی میان مرز تن امّید، مهمان است
بر گیسوی یلدایی ام شانه بزن با...
آب و هوای شهر وقتی برف و بوران است
در اوج سرما آرزویم عشق سوزان است
یعنی که باید گرم باشیم از تنور عشق
نه آن تنوری که ره آوردش لُب نان است
بین من و تو که نباید فاصله باشد
وقتی میان مرز تن امّید، مهمان است
بر گیسوی...
وقتی هوا بس ناجوانمردانه سرد است ، آه
چاره فقط بوسه بر آن لبهای سوزان است
اعظم کلیابی بانوی کاشانی