زندگی گر هزار باره بوَد بارِ دیگر تو بارِ دیگر تو
. میخواهمت هنوز و به جان دوست دارمت ️
در جنون تو رفته ام از خویش...
دِگَرم آرزوی عشقی نیست...
بوسه از لب های تو بر لبان مرده ام جان می دهد ️️️
و زخم های من همه از عشق است از عشق، عشق، عشق
یک شب لبان تشنه ی من با شوق در آتش لبان تو می سوزد…
و بیاد آور مرا در بوسه اندوهگین او...
من به نومیدی خود معتادم ...
مرا بپیچ در حریر بوسه ات...
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز..
چنگ اندوهم؛ خدا را زخمه ای!
نگاه حسرتم ، حیران به رویت ...
همه زندگیم می لرزد چون تو را می نگرم ...
نیست یاری تا بگویم راز خویش...
می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت...️
و زخم های من همه از عشق است...
آن منِ سرسختِ مغرورم یا منِ مغلوبِ دیرینم !!
در سینه هیچ نیست به جز آرزوی تو...
با آنکه رفته ای و مرا برده ای ز یاد می خواهمت هنوز و به جان دوست دارمت
تو را در بازوان خویش خواهم دید سرشک اشتیاقم شبنم گلبرگ رخسار تو خواهد شد تنم را از شراب شعر چشمان تو خواهم سوخت برایت شعر خواهم خواند برایم شعر خواهی خواند تبسم های شیرین تورا با بوسه خواهم چید.. ️️️
بس که لبریزم از تو می خواهم چون غباری ز خود فرو ریزم زیر پای تو سرنَهَمْ آرام به سبک سایه به تو آویزم ...
منم آن مست و پریشان نگاهت که دلم تو و احساسِ تو را میخواهد...️