پنجشنبه , ۸ آذر ۱۴۰۳
دریایی دیدم که از خودش بیزار بودقایقی که دلش به گل نشستن می خواست و مردی که مرز رویا با کابوسش یکی شده بود...
تو مرده ای و مرگت کوهی استکه هر چه بر آن خاک می ریزم بزرگتر می شود...
چشمه از رفتن نمی ماند حتی گر با هزاران سنگ پایش بشکنی...
اندیشه ی پروازسهم قاب پرنده...
برایتتمام راه های نرفته را دویده دلم و تو هنوزآن محال ساکنی...
باران تمام مرا ششت جز دلمکه جای پای توست...
وقتی ابرهای سیاه بیایند ماه در آسمان نیست در برکه نیست در چاه نیست...
از قبیله چوبها دود بر خاستآنها به مرگ علامت می دادند...
موریانه نه! این کابوس تبر استکه درختمان را ذره ذره می خورد...
پیاده کن آدمی را که تو را دربست نمی خواهد......
من تاریخ آن شبی را که از عمق وجودم گریستم دقیق به خاطر سپردهامنه برای آنشب بلکهبرای آن صبح...برای آدم دیگری که روز بعدبه آن تبدیل شده بودم......
اما همه ی راه ها کهبا پا پیموده نمی شونددستت را به من بده......
ببخش بارانتو هی میباری و ماهی شسته نمیشویم!...
خودت بهتر میدانینفسی که میکشم، تو هستیخونی که در رگهایم میدود و حرارتی که نمیگذارد یخ کنم...امروز بیشتر از دیروز، دوستت میدارمو فردا بیشتر از امروز...و این، ضعفِ من نیستقدرتِ تو است......
هر فردی بهترین هم که باشد،اگر زمانی که باید باشد ، نباشد ...همان بهتر که نباشد ......
به کسی... نرسیدمکه خیلی به من می آمد..!...
واقعا خیلی حیفه که ادم نمیتونه،روح و روانش رو بیاره نشون بده و بگه :ببین چیکارش کردی ......
با لبی که کاربرد اصلی اش بوسیدن است؛چای می نوشید و قلب استکان می ایستاد...
فرقی نداردروزهای تابستانیا شب های زمستانبی توهمه چیز طولانیست...
دلیل حال خوبمی نفسم...
هیچ چیز قشنگ تر از این نیستیکى را داشته باشىکه هر روز به او بگویى:با تو حال تمام روزهایم عشق است...
تو تکیه گاهمی...
ببخشیدزیاد بودنم را کم خواهم کرددر کلمه ای فرو خواهم رفتمخفف می شوم..زل می زنم بر خواهم رفتتا انجا که دیگر چشمی مرانبیند...و در ارتفاع هزار نگاه گم خواهمشد...ببخشید...زیاد شده ام.....
همیشه سعی کردمدرد دوریت رابا خیابان ها در میانبگذارمقدم بزنمحتی شده ساعت هاتا نبودنت را به خانه نبرماما هر بار برگشتمباران را دیدمکه از هر گوشه خانهبند نمی آمد...
زیباترین جاده ها در دل سخت ترین کوها به وجود می آیند و صبورترین و مهربانترین آدمها در دل سخت ترین مشکلات...
یک روز من سکوت خواهم کرد وتو برای اولین بارمفهوم دیر شدن را خواهی فهمید ....
بر سرش جان نمی دهی؟تو بی شکدر ازدحام ایستگاه توی خواب شب پیش قدم می زدیقطار اشتباه کسی را به مقصد نخواهد برد !...
دختر است دیگر...با کوچکترین لحن سردتدلش میگیرد......
من و سرمای این فصل و یه فنجون قهوه رویِ میزیه برگ کاغذ واسه دردامیه مُشت شعرِ خیال انگیزمن و این قهوه ی تلخ و یه مُشت سیگارِ سوزوندهداره کَر میشه احساسم دلم پیش تو جا مونده...
خانوم قلب قاپ منترا عاشقانه دوست دارم...
تا حالا با ساقه طلایی افطار نکردید عاشقی یادتون بره.....
صبح یعنی بغلم باشی ومن قبل ازتوبنشینم به تماشای طلوع چشمت️️️...
ما قسمت حالیمون نیست یامالهممیشیمیامیمیریم......
تو بهاری؟نه بهاران از توست ...️️️...
آنقدر این روزهاسرگرم دوست داشتن توام که گاهی یادم میرود زندگی کنم...
زندگی را نمیشود به تعویق انداختنمیشود به آخر هفتهیا سالهای بعد ازبازنشستگی موکولش کردزندگی راهمین الان زندگی کن...
بی تو من شبانه با که گفتگو کنم؟ای حریف صحبتشبانه های من تو بمان .... ️...
سر کشیدم تو را... وتشنه ترم ......
خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید...
سین هشتمآن سلامی است که با عطر تو همراه شود...️️️...
تا بهار دلنشین ، آمده سوی چمنای بهار آرزو ، بر سرم سایه فکنچو نسیم نو بهار ، بر آشیانم کن گذرتا که گلباران شود ، کلبه ویران من️️️...
من بهار میشوم...تو با لبهات...بر تنم شکوفه بزن...️️️...
حیف نیستبهار از سر اتفاقبغلتد در دستمآنوقت تو نباشی؟ ️️️...
تنها شعرِ ممنوعه ی دنیادوست داشتن توست ...!!!️️️...
Tell me every terrible thing you ever did, and le love you more than before.تمام کارهای وحشتناکی که تابحال کردیو بهم بگو، و اجازه بده بیشتر از قبل دوستت داشته باشم.️️️...
به آنها ڪه دوستشان داریدبی بهانه بگویید:دوستت دارمبگویید ڪه در عمق وجودتان جای دارندگاهی فرصت باهم بودنمانڪوتاه تر از عمر شڪوفه هاست!️️️...
این بوسهیعنى بخواب تمام زمستان راآغوشمپُر از بوى بهار است...️️️...
لطفی ندارد هفت سین ها بی سلامَ ت...وقتی نباشی عیدها هم بی بهارند......
اسم اش را هر چھ دوست داری بگذارعشقدلتنگیاما من دیوانه توام•••️️️...
جوری عاشقتم که انگار این دنیا فقط همین یک مرد را دارد ..! ️️️...