تو را من دوست می دارم
ولی جانا نمی دانی
شدی دنیای من دیگر
چرا با من نمی مانی؟!
نوشتم بر تنِ لاله
که خون شد این دلِ تنگم
گل لاله به غصه گفت:
که من خونین دلم چون تو
قسم
بر زخمه ی چَنگ و
قسم بر ساغر و باده
شدم پروانه و گشتم
به گردِ شمعِ تنهایی
ولی ای مهربانِ من
ز جان سوخته ام آمد
نوایی بی رمق
جانسوز
که هر لحظه تو را ای دوست
به جانم دوست می دارم
بادصبا
ZibaMatn.IR