امشب شبی است که تمام حقیقت تلخ و ناگوار بر دوشم سنگینی عجیبی دارد. اشک عجز و ناتوانی را ساعتها از دیدگانم سرازیر کردم ،اما به جایی نرسیدم. چندین ساعت سکوت را بر حرف زدن مقدم دانستم ولی ... دل طاقت نیاورد و نوشتن را بر سکوت مقدم تر دانست...