متن اشعار حسین صالحی
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات اشعار حسین صالحی
👌شعری درباره کشف حجاب
روزی که رضاخان بنمود پشت به غیرت
گفتاکه فرنگی بشود پوشش ملت
رسمی که غلط بود بنا کرد به دوران
این ننگ بس است بهرِچنین شاهی ودولت
شعراز:حسین صالحی
👌پندیات
هرکه آمد این جهان روزی از اینجا می رود
مرغِ جانش ناگهان ازبامِ این تن می پرد
هرکه هستی خوب یابد زین جهان بایدگذشت
عاقبت گرگِ اجل زنگِ درت را می زند
شعراز:حسین صالحی
👌غزل آواز
چه خوش باشد شبِ آواز باشد
نوایِ نی صدایِ ساز باشد
بخواند یک غزل استاد ایرج
کنارش پنجه شهناز باشد
وَ یا چهچه زند استاد گلپا
کسایی با نِی اَش دمساز باشد
چه گرم ودلنشین خواند شجریان
اگر پایور وِرا همراز باشد
وَ یا چون افتخاری خوش بخواند...
👌شعردوبیتی شهیدِگمنام
شهیدی آمده نامی ندارد
وَ یا مادر وَ همراهی ندارد
همه گویند بی نام و نشان است
چو زهرا قبرِ پیدایی ندارد
شعراز:حسین صالحی
👌شعردوبیتی اسرای دفاع مقدس
چِِشََم بر در بِماند و یارنیامد
صدایی از در و دیوار نیامد
اسیرانِ وطن آزاد گشتند
قرارِ این دلِ بیمار نیامد
شعراز:حسین صالحی
👌شعردوبیتی مفقودالاثر
چشمهایم مانده بردر تا بیایی ای پسر
هیچ دانی درفراقت گشته ام خونین جگر
هرکه آمد از اسیران بی خبر بوده زِتو
مانده ام من بی خبر تا آید از تو یک خبر
شعراز:حسین صالحی
👌غزلی درباره زن
هرکه دارد همسری باید که تکریمش کند
پیشِ خود یادیگران خوب است تعریفش کند
زن چو گل باشد وَ شوهرباغبانِ زندگی
عشق رابهرِ گلش باید که تقدیمش کند
مردوزن بایدکنارِهم بسازند زندگی
هریکی گردیگری راخوب تشویقش کند
زندگی شاید نگردد گاه بر وِفق مراد
مرد باید در...
👌شعردوبیتی
روزی از دستِ تو ای یار رها می گردم
ازغم و محنتِ این کارجدا می گردم
بگذردعمرِمن و تو ولی خواهی دید
من که بودم وَچه بودم وَ چه ها می گردم
✅شعراز:حسین صالحی
👌غزل ساقی
الایاایهاالساقی بگوازماچه می خواهی
نه برما کاسه گردانی نه چشمی سویِ ماداری
نمیدانم کجارفت آن همه مهرووفای تو
و یا شاید زقلب تونباشد تا دلم راهی
مرا آن به که بگزینم نگاری غیرتوزین پس
ولی دانم نیابم من دگرمثل تویک ماهی
همه کارم زخوشنامی به بدنامی کشید آخر...
👌شعرمحلی زبانحال مادردرعزای فرزند
پنجشنبه غروب اِمِه تِه مزار
ماربمیره و ماربمیره
اِمِه نیشِمه تِه قبرِکِنار
ماربمیره و ماربمیره
اُورِمِه تِنِه خرما وحلوا
ماربمیره وماربمیره
پخش کُمه تِنِه نذری همه جا
ماربمیره و ماربمیره
توجوون بِیی مِن تِر بمیرم
ماره بمیره و ماربمیره
چِتی بَتِمه تِه داغ بَوینم
ماربمیره و...
👌نوحه حرکت کاروان اسراء
پس ازشهادت امام حسین(ع)
ای سابان آهسته تر،اینجا بجا مانده گُلم
لختی برو آهسته تر،اینجا جدا مانده دِلم
من چون رَوَم ای ساربان بی همرهم باکاروان
جانی نمانده در تنم دیگر نماند از من توان
دیگر چگونه من رَوُم شام بلا را بنگرم
طشت طلا روسوی...
👌شعردوبیتی درباره درگذشت عزیزان
تو که بوردی دیَر شادی بُوئَردِه
مِه شادی و مِه خوشحالی بُوئَردِه
مِه وِسِه شو و روز فرقی ندارنه
مِه جان و دل مِه راحتی بُوئَردِه
شعراز:حسین صالحی
👌شعرمحلی درباره فرزند
جانِ ریکا مِه دِلخوشی تو هَسِی
مِه زندگی مِه همه چی تو هَسِی
پِسرجان مِه نَفَسی تو مِه عَمرِی
عصایِ دست در پیری تو هَسِی
شعراز:حسین صالحی
👌شعرمحلی برای درگذشت همسر
مِه سایه سَر مِنه مَردی بُوئَردِه
مِه زندگی مِه همه چی بُوئَردِه
مِه رَفِق و مِه عمر و زندگی به
فقط دونِن مِه دِلخوشی بُوئَردِه
شعراز:حسین صالحی
👌شعردوبیتی محلی درباره برادری
بِرارون قدر هم رِه خُب بَدونین
داداش جان و آقا هَم رِه بَخونین
وِل هاکُنین گله و قهر وکینه
جدا از هم حتی یَک روز نَووئین
شعراز:حسین صالحی
👌شعرمحلی درباره دختر
جانِ کیجا تِه قروون بَواشَم مِن
ایشاالله تِه عروسی دَواشَم مِن
الهی هرچی خواینِه بِش بَرِسی
تِه دَسِش و تِه غُصِه نَواشَم مِن
شعراز:حسین صالحی
👌شعردوبیتی درباره جوانی
اکنون که میتوانی خوش باش درجوانی
روزی رسد که دیگر بینی که ناتوانی
تفریح وکار و دانش اکنون توان رسیدن
وَرنه به وقتِ پیری دیگر نمی توانی
شعراز:حسین صالحی
👌شعرمحلی درباره پدر
جانِ پِرا تِه وِسِه مِن بمیرم
تِه غم و غصه رِه هیچ وقت نَوینم
تو هَستِه جان پِر مِه پشت و پناه
مِه اَرمونِه تِه خنده رِه بَوینم
شعراز:حسین صالحی
جانِ مار تِه غریبی یِر بَمیرم
تِه زَحمت و اَسیری یِر بَمیرم
اَنِه تو هادائی تا مِن بَخوسَم
تِه گهره و نَخوتی یِر بَمیرم
شعراز:حسین صالحی
تو که رفتی دلم آواره گَشته
چشام از گریه مثلِ لاله گَشته
بدون تو در این خانه صفا نیست
تنم زندانی این خانه گَشته
شعراز:حسین صالحی
جانِ مار تِه غَریبی یِر بَمیرم
تِه زَحمَتُ و اَسیری یِر بَمیرم
اَنِّه تو هادائی وَچِه بَخوسِه
تِه گَهرِه وَر نَخوتی یِر بَمیرم
شعراز:حسین صالحی
کاش میشد تا تماشایت کُنَم
یک نِگَه بر رویِ زیبایت کُنَم
دست بر رویم کِشی با خنده ای
بوسه بر دستان و لبهایت کُنَم
شعراز:حسین صالحی