👌شعردوبیتی مفقودالاثر چشمهایم مانده بردر تا بیایی ای پسر هیچ دانی درفراقت گشته ام خونین جگر هرکه آمد از اسیران بی خبر بوده زِتو مانده ام من بی خبر تا آید از تو یک خبر شعراز:حسین صالحی
پس از تو فقط یک مجروح شیمیایی ام یک مجروح جنگی گاهی خیس عرق صدای آژیر میشنوم گاهی فرار میکنم ، سنگر میگیرم از همه میترسم مبادا اسیرم کنند بی صبرانه منتظرم پایم را روی مین بگذارم و مفقودالاثر شوم .