پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نویسندۀ عاقل برای جوانان نسل خود، منتقدان نسل بعدی، و آموزگاران بعد از آن می نویسد....
یا فکر کن، یا در غیر اینصورت دیگران مجبورند برای تو فکر کنند و قدرت را از تو بگیرند، تمایلات طبیعی تو را منحرف کنند و تحت انضباط درآورند، تو را متمدن کرده و ضدعفونی کنند....
هر وقت حس می کنی که می خواهی از کسی انتقاد کنی، فقط به یاد بیاور که همۀ مردم در این دنیا امتیازاتی که تو داشتی را نداشته اند....
سرزندگی و نشاط نه تنها در توانایی ادامه دادن، بلکه در توانایی شروع دوباره است....
دنیا تنها در چشمان تو وجود دارد. می توانی آن را هر چقدر که بخواهی بزرگ یا کوچک کنی....
به من قهرمانی را نشان بده و برایت سوگنامه ای را خواهم نوشت....
سوئیس کشوری است که در آنجا چیزهای بسیار کمی آغاز، ولی چیزهای بسیار زیادی پایان می یابند....
هرگز شکستی ساده را با شکستی نهایی اشتباه نگیر....
تنهاترین لحظه در زندگی یک نفر وقتی است که از هم پاشیدن دنیایش را می بیند، و تمام کاری که می تواند بکند اینست که مات و مبهوت خیره شود....
نویسندگان واقعا مردم نیستند. یا اگر هم هستند، مردم بسیار زیادی هستند که به سختی تلاش می کنند یک نفر باشند....