شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
احساس من هیزم نبود ای دوست آتش زدی کندی تو از من پوست من آرزویم با تو بودن بود اندیشه ی تو دل شکستن من سادگی کردم تو فهمیدی بر قلب و احساسم تو خندیدی من بر دروغت ساده دل بستم گفتم بمان تا پای جان هستم حقم نبود اینگونه جان دادن جای تو خالی پای تو ماندن شاعر: امیر اصفهانی...