متن دروغ
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات دروغ
پیشانیِ خود را به ریا می سایند
هر سال به خانهِ خدا می آیند
غافل، بغلِ سطلِ زباله هر روز
جمعی زِ سرِ نیاز، غم می زایند
آیینه گرفتم، رخ دنیا همه خون بود
در خندهی مردم، غمِ پنهانِ درون بود
هر کس به تماشای خودش ماند و ندانست
این چهرهی آلوده، همان رنگِ جنون بود
در آینه دیدم که به من خیره زمان است
در خندهی او خنجری از جنسِ نهان است
گفتم که نترسم ز...
«میخواهد چکار؟»
شیر اگر که شیر باشد، یال میخواهد چکار؟
وقت طیالارض، انسان بال میخواهد چکار؟
آن که از رخسار او نور سیادت ساطع است
بهر اثباتش به مَردم، شال میخواهد چکار؟
آن که مست آب حیوان است چون خضر نبی
جرعهای از چشمهی سلسال میخواهد چکار؟
حضرت آدم که...
بگذار سکوت آیین من باشد
در جایی که ذهن در
اندیشۀ قضاوت کور میشود
بگذار خودخواهی آیین من باشد
در جاییکه گلدان نازک عشق شکسته میشود
بگذار لبخند، رقص و آواز آیین من باشد
در جاییکه ناامیدی و بی فرجامی
ستوده میشود
بگذار صداقت آیین من باشد
در جاییکه پرچم...
اومدی ذهنمو مشغول خودت کردی و بخاطر یچیز الکی گذاشتی رفتی
نمیدونم
برمیگردی و دوباره پیام میدی یا نه
نمیتونم با خودت حرف بزنم و حرفامو اینجا میریزم
اعتماد کامل ندارم بهت هنوز هرچیزی که توی این چند روز گفتی برام پشت هاله ای از ابهامه
که آیا واقعا حقیقت...
عبادت به جز خدمت خلق نیست..
ندانم نکوتر ازاین کار چیست!!
عبادت کنار ریا و دروغ
همانا که با کفر مطلق یکیست
اعظم کلیابی
بانوی کاشانی
کانال شهد شیرین
(دروغ)
دروغ، منشأ و سرچشمه ی فَساد بوَد
که خوی و عادتِ افرادِ بَدنهاد بوَد
دروغ، علّت پَستی و خوی اهرمنی ست
نفاق، حاصل این خلق و خوی حاد بوَد
دروغ گوی، اگرچه برادرت باشد
ولی برادری اش بدتر از شغاد بوَد
کسی که بهره ور است از دروغ، بی...
زندگی
یک دروغ است
یک تهمت بزرگ به تقویم
یک فحش رکیک از دهانِ مرگ
یک نام جایگزین برای تنهایی
«آرمان پرناک»
خدا چگونه از شیطان بیزار شد؟!
من هم آن گونه متنفرم از دروغ هایت،
این را من به او گفتم...
شعر: دلسوز صابر
ترجمه به فارسی: زانا کوردستانی
رفتن ها گاه چقدر خوب اند
انگار سبک می شوی از خودت …
مثل وقتی که رفتم از دلت
مثل روزی که ندیدی مرا
مثل آوازی که خواندی، آن شب
مثل من که خندیدم و نمی دانم ، چرا؟
مثل تو که رفتی از یادم
مثل من که یادت افتادم.
...
مردها دروغ های زن ها را باور می کنند چون دروغ شیرین است از جنس خیال و رویاست . / محمد رضا کاتب / رمان لمس