متن جان دادن
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات جان دادن
اینبار
صدایش زدم
نه یک بار سه بار
و هر بار گفت بله
و نمیدانست
جانم که می گفت
هزار جان در من
می رویید
اینبار جانم بی جان شد.
نتپد کنار کسی آن قلب که از عشق تو ضربان گرفت
آرام نگیرد کنار کسی آن تن که از نفس تو جان گرفت
مشتاق دیدار توام.
آن دم که میگیرد ز تن چشمان تو جان را.
در زیر آوار خاطراتت،
چه جانها که نداده ام من.
عشق از چشمان تو شروع شد،
با جان دادن من پایان یافت.
1... آنکه جان میدهد از بهر نگاه تو منم...
2... منم آنی که برای دیدن چشمان تو جان میدهد...
3... آنکه جان میدهد از دیدن چشمان سیاه تو منم...
به گمانم جان دادن هم کم است...
در پی یک لحظه بوسیدن تو...
به گمانم جان دادن هم کم است...
در پی یک لحظه بوسیدن تو...
ناز چشمان سیاهش میکشد آخر مرا...
اما، من به جان دادن در چشم سیاهش راضی ام...