پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
آهو برِّهدلی را می برد چشم سیاهیگل نورسته ای رخساره ماهینشانده پرتو گلبرگ خورشیدبه روی کاکلی تاج و کلاهیبه عطر سیب سرخ نازنینیشمیمی می فشاند گاه گاهیدرون غنچه ی لبهای خشکشنمانده ناله در سودای آهیدر آنسوتر کنار خیمه گاهشنشسته در تماشا پادشاهیکه ای نو باوه مظلوم باباندارم غیر تو پشت و پناهیبیا تا گیرم ات ای جان در آغوشتو هستی روی دستانم گواهیکه ای قوم ستم، اصغر نداردبه نزد حضرت یزدان گناهیبگیرید از ...