پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
نباید میان این فصل بی فصلی ماند، باید رها شد حتی اگر یاس و ناامیدی بر پیکره عالم سایه گسترده باشد ،تو باز هم می توانی نقطه پرگار دنیای خودت باشی و جانت را از این خزان رهاسازی، چراکه جهان هر چقدر هم که زمستان و سوز ببیند باز یادش نمی رود که بهاری هست . عقربه های ساعت در تلاشند تا تو را از ساحل پر تلاطم بی پناهی نجات دهند، نباید در صف انتظار ایستاد و ناامید شد باید تافته جدابافته این جماعت شد و حتی اگر یکی از پایه های میز بودنت هم لنگید باز باید ...