شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
کافکا: بیرون چه میبینی؟از پنجره ی پشت سرش به بیرون نگاه کرددرختها آسمان و قدری ابر را میبینمو چند پرنده روی شاخه های درخت...هیچ چیز غیر عادی نیست درسته؟درستهولی اگر میدونستی فردا صبح دیگر نمیتوانی اینها را ببینیهمه چیز ناگهان در نظرت جلوه میکرد و ارزشمند میشد،نه؟........هاروکی موراکامیکافکا در کرانه...