شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳
رفت یار و به او..... دل نگران هست هنوزدل پر از ابر شده چون باران هست هنوزتو که هر لحظه با خاطره زنده می شویبغض تو در گلویم....... پنهان هست هنوزماه شب تو که هر شب به من آراسته اینکند یار و نگو دل نگران خواسته ایهی دگر بار نشو ماه تماشایی منتو که هر راه مرا سوی خودت بسته ای...
ظاهر آراستهام در هوس وصل ولیمن پریشانتر از آنم که تو میپنداری... ...