متن
add_circle_outline
search
menu
صفحه نخست
متن عاشقانه
متن زیبا
بیو
پیامک
متن آهنگ
ثبت نام
افزودن متن
کاربران فعال
جستجو
اپلیکیشن
درباره
پشتیبانی
جستجو
×
متن
متن آهنگ
متن محمد خوش بین
زیبا متن : مرجع متن های زیبا
جملات محمد خوش بین
جمله محمد خوش بین
عشق من سنگ دلی پای تو بودن غلط است
می کشی جان به تمنای تو بودن غلط است
در من اثر از عشق تو یک خبط مگو است
تشنه بر تابش پهنای تو بودن غلط است
ای شعر ترین سخت ترین قافیه دریاب
سوگند که غزل جای تو بودن غلط است
در من نفس از ظلم و ستم های تو گل کرد
نفسی بند نفس های تو بودن غلط است
من شاعر سرگشته ی این شب های جدایی
همه شب پای غزلهای تو بودن غلط است
امشب تو نباش ماه تماشایی من
منتظر بر رخ زیبای تو بودن غلط است...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
روزگاریست که صدایت به گوشم نمی رسد
تلخی و شهد لبانت به لبانم نمی رسد
در دو لبت بوی فراق داری و هیهات
مجنون توام بو به دلم نمی رسد
در جفاکاریت فرو رفته ترینی
این ذات جفاکار به ظاهرم نمی رسد
چشمان تو یک کشف پر از دغدغه باشد ولی
با آن همه آوازه به اشعارم نمی رسد
یک شعر پر از روح یا شعر پر احساسی
از سوی تو هرگز به خاطرم نمی رسد...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن جفاکار
متن فراق
جان من سنگدلی ، عاشق به تو بودن غلط است
می کشی آخر ، جان به تمنای تو بودن غلط است
در وجودم اثر مهر تو یک خبط مگوی است
تشنه ی تابش پنهان تو بودن غلط است
ای شعر ترین ! سخت ترین قافیه ! دریاب
سوگند به غزل ، هی غزل از جان تو بودن غلط است
درمن نفس پاک اهورای تو گل کرد
از روز ازل ، در پی تو ، یار تو بودن غلط است
چون گیسوی آویخته بر زمزمه باد
عمری به پریشانی بی تاب تو بودن غلط است
من شاعر سر گشته ی شبهای جدایی
عمری به این شیوه غزل ...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن جان من سنگدلی
متن عاشق به تو بودن غلط است می کشی آخر
متن شعر
متن سنگدل
متن غلط
متن غزل
ساقی مستان تویی مستی هفتاد و دو تن پای توست
باعث مستی تویی دست و سر و پا و بدن مست توست
حضرت احساس عشق در دل گودال تپیدن بگیر
لحظه دیدار مان با خدا خبط مرا رو به ندیدن بگیر
سرباز تو در دوره آموزش ام قابل دیدار خدا نیستم
معجزه ای رو کن و دستم بگیر آینه بردار که با کیستم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
ساقی مستان تویی مستی هفتاد و دو تن پای توست
باعث مستی تویی دست و سر و پا و بدن مست توست
ای خدای احساس عشق در دل گودال تپیدن بگیر
لحظه دیدار مان با خدا خبط مرا رو به ندیدن بگیر
سرباز تو در دوره آموزش ام قابل دیدار خدا نیستم
معجزه ای رو کن و دستم بگیر آینه بردار که با کیستم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
چندی ست که صدایت به گوشم نمی رسد
تلخی شهد لبانت به لبانم نمی رسد
هر دو لبت بوی فراق داری و هیهات
عطر تو به این دل عاشقم نمی رسد
عمری ست که در جفا به من فرو رفته ترینی
این ذات جفاکار به ظاهرم نمی رسد
چشمان تو یک کشف پر از دغدغه باشد ولی
با آن همه آوازه به اشعارم نمی رسد
یک شعر پر از روح یک شعر پر احساسی
از سوی تو هرگز به خاطرم نمی رسد...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
عشقی که می خشکد دگر دریا نمی شود
دلی که بشکند دیگر زیبا نمی شود
قلبی که با غم های دوری خو بگیرد
حتی برای لحظه ای تنها نمی شود
با عشق آرامی ولی این قبل طوفان ست
راه نجاتی از غم اش پیدا نمی شود
دلباخته ی سرزمین روزهای وحشتم
شب های وحشتناک من فردا نمی شود
با نا امیدی آرزوی مرگ دارم ولی
با مرگ هم دنیای من زیبا نمی شود
من گور خود را کنده ام سال هاست میدانم
من مرده ام این مرگ من معنا نمی شود...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن نا امیدی
متن مرگ
شب شد و دلتنگ تو ام بغض تو مهمان من است
از بس شکستم از غم ات سر در گریبان من است
آخر به زنجیرم کشید این غم بی تو بودن ام
یخ بسته شب های مرا بی تو زمستان من است
دل دادم و دل برده ای عاشق و دلدارت منم
در فتح شهر قلب تو سرباز سرسخت ات منم
گاهی پرم از شور تو گاهی سکوتی ممتدم
یک شهر حیران من است از بس که حیرانت منم
گویی من ام خدای عشق طوفان عشق نمیکنی
شاید تو یک عاشق کشی با عشق چرا سر میکنی
گاهی شرابم میدهی گه زهر به جانم میدهی
گ...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
و از این روزهای غمگین ام با قامتی خم فرار کرده ام
یک روز خواهی آمد ولی حیف نامهربانم فرار کرده ام
دست از تو نه تن از تو شسته ام بی پناهیم پهن است
تا که دوباره لبخند را اتو بکشم از تن غم فرار کرده ام
ازچشم تو دیگر غزلی نجوشید چشمه شعر تو خشکید
آغوش تو یخ بسته و سرد ست رو به جهانم فرار کرده ام
توی جیبم کینه ها ریختم مشتی ازخاطره تیز مثل تیغ
بار سفر بستم در آخر آه از روز سیاهم فرار کرده ام
و از این روزهای غمگین ام با قامتی خم فرار ک...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
ما متهم به اتهام عاشق شدن شدیم
حبسی که میکشیم کمی عادلانه نیست
این زندگی که به تقدیر ما رقم زده
تیری ست رهگذر که قصدش کمانه نیست
از عالم و آدم که دعوی عشق میکنند
دیدم که یک به صد از آن عادلانه نیست
با پای خسته و لنگان دویدن آسان است
در منظر کسی که خزیدن بهانه نیست
باید که رها کنم این روح خسته از تنم
آنجا روم که می هست ولی خانه نیست
قاف ام که گذر کرده ام از دام زمان
بر قله ای نشسته ام که عاشقانه نیست...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
مرا بغل بگیر و باز به نام خود خطاب کن
تمام هستی مرا به عشق خود مجاب کن
ببوسم و به بوسه ای طپش به قلب من فکن
مرا که سر خوشم ز تو به بوسه ای خراب کن
به خلوتی نشسته ام کنار عکس های تو
مرا کنار بودنت بیا و انتخاب کن
بیا ببین که خواب هم ز چشم خسته ام پرید
بیا دو چشم خسته را ببوس و مست خواب کن
بیا و دعوتم بکن به بزم بوسه های خود
جدایی و فراق را برای من سراب کن...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن بوسه
متن عشق
خیابانهای شهر بی تو خالی ست
محبت های تو بر من خیالی ست
از آن روزی که بی من رفته ای تو
هنوز عطر تنت در این حوالی ست
نمایان کن حضور ای حضرت ماه
که بی تو آسمان ام در سیاهی ست
اتاقم تلخ و سرد است تو کجایی
بدون دست پختت سفره خالی ست
به خواب حتی تو باشی در کنارم
همین رویای با تو بودن عالیست...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن رفته ای
متن کجایی
متن با تو بودن
من از وفا به جفا از عطش به سراب رسیدم
و از عاشقی و خستگی اش به خواب رسیدم
هم از خواب پریدم هم از کابوس گذشتم
که از سیاه ترین شب عشق به آفتاب رسیدم
دختری داری چو گل اما مفت شوهر است
که من از گل به آب از آتش به گلاب رسیدم
عاشقان در صلیب عشق دیدند عشق بالاتر است
چگونه است و کجا به زیباترین جواب رسیدم
شبی که یخ زده بودم از انجماد گذشتم
یا هو ! با او ! به تو عشق ! ناب رسیدم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
یک فاجعه داد می کشد در خانه ریشه از خاک می کشد هر روز
بعد از تو خستگی با جنون عشق اش تریاک می کشد هر روز
می کشد بار عشق سوخته را می برد با خود تا رها باشی
می رود پوچ تر از پوچ باشی نقش ولگرد قصه ها باشی
می شوی خسته از خود که پشت مشتی از خاطره ها جا ماندی
می شوی خسته از خود که یارت را تا به شهر وسیع غم راندی
روز تو شب شبت تاریک تر از شب به خود حمله میکنی هر شب
تو به آزار خودت تن دادی زندگی برایت گریه می کند هر شب
تصویرت را رو به رو...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
نفسم باش مرا چون تو کسی نیست نفسم
شهر خالی ست مرا هم نفسی نیست نفسم
عشق زیباست که سرت به زیر خنجر باشد
جان دهی در قدم یار و تن ات بی سر باشد
بوسه زیباست در آن لحظه که تمرین نشود
ماچ کنی جیغ نکشد؟ بوسه که شیرین نشود
هرگز سفر آغاز نکن وقتی که نداری دل شیر
عشق معنا شود آن دم که تو از غم شدی پیر
حافظ از حال من سوخته دل با خبر است
زده ام فالی و فریاد رس من یک نفر است
قلب بیمارم فقط با بوی گل درمان شود
کاش آن گل به آغوشم شبی مهمان ...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
نفسم باش مرا چون تو کسی نیست گلم
شهر خالیست مرا هم نفسی نیست گلم
حافظ از حال من سوخته آگاه تر است
زده ام فالی و فریاد رسی نیست گلم
نیست حتی پر و بالی که به سویت بپرم
آسمان بی تو مرا جزء قفسی نیست گلم
کیمیایی و من خسته مسی ناچیزم
به سر کوی تو هم دسترسی نیست گلم
قلب بیمار مرا عشق شما درمان است
غیر آغوش تو دل را هوسی نیست گلم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر عاشقانه
باز امشب دل به یادت بی قراری می کند
بی تو غم در درونم دل سواری می کند
دل خیال روی تو لحظه به لحظه می کند
گر چه عقل از جفایت حس خواری می کند
کودک دل میتپد با خواهش اش در هر طپش
لحظه دیدار را لحظه شماری می کند
داغ دل از بی پناهی گریه ها از بی کسی ست
آنچه گرم ست اشک چشم ست گونه جاری می کند
هر نفس مستم از آن بوی نفس های تو من
از هوای یاد توست دل پایداری میکند
ربنا ای خالق ماه آتنا آن ماه آمین
کفر نگویم ربنا هم بی اعتباری می کند...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
باز امشب دل به یادت بی قراری می کند
نیستی و غم اندرونم دل سواری می کند
دل خیال روی تو لحظه به لحظه می کند
گر چه عقلم از جفایت حس خواری می کند
کودک دل میتپد با خواهشی در هر طپش
تا لحظه دیدار تو لحظه شماری می کند
داغ دل از بی پناهی گریه ام از بی کسی ست
آنچه گرم ست اشک چشم ست گونه جاری می کند
نفسم مست شده از بوی نفس های توست
با هوای یاد توست دل پایداری میکند
ربنا ای خالق ماه آتنا آن ماه آمین
کفر نباشد ربنا هم بی اعتباری می کند...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
عشق تو از بس که ویران کرد رویای مرا
شعری دم شد تا بنوشد خستگی های مرا
رفته ای من زیر ریزش های باران مانده ام
در خیالت خیس کنار یک خیابان مانده ام...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن عشق تو
نیستی دل به دیدار رخ ماه تو تنگ است
در حسرت آغوش تو این بچه پلنگ است
وقتی در آغوش تو یک مزرعه بنگ است
هر دکمه پیراهنت یک آوازه ی جنگ است...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
رفتی دل از نبود تو دلگیر می شود
بی حوصله از تمام دنیا سیر می شود
زل زده ام به عکس تو بدون پلک
چشمان من به عکس تو زنجیر می شود
اشکم به روی قاب عکس نمی چکد
شاید کویری دید و تبخیر می شود
خانه در سکوت با لرزش سایه ها
چه بد جور این فاصله تفسیر می شود
من اشک میریزم تو آه میکشی
از اشک و آه خانه نفس گیر می شود
با توام ای عشق پنهان شده ی لعنتی
رفتی و مرگ یک شبه تقدیر می شود...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن رفتی
متن شعر
🍁تمام من برای توست🍁
دلیل جوشش غزل وجود چشم های توست
معنای من برای تو بودن به زیر پای توست
سنگین نگاه میکنی وقتی که خالی از منی
بگو چگونه جان دهد جانم فقط برای توست
نوای دلنشین تو پر است در تمام من
سکوت می شوم فقط تمام من صدای توست
شنید از جنون من جنون گرفت خدای من
چه ملحد است قلب من خدای من خدای توست
در کف تنهایی چاه یوسف تو منتظر است
تو ای زولیخای زمان این یوسف ات فدای توست
تویی دلیل بودنم چگونه بی تو سر کنم
تو ای تمام ه...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن چشم های تو
متن فدای تو
متن غزل
دوست ات دارم های تو شنیدن دارد
آرامش در بستر چشمان تو دیدن دارد
از دو سو مویت چه زیباست رو گلو
دست در دست تو از شوق پریدن دارد
شراب هفت ساله هم از بوی تو مست شود
سیب در دستان تو احساس رسیدن دارد
تو زیبایی ؛ دلاویزترین باغ بهشتی بخدا
طعم میوه ات از دور ها هم چیدن دارد
بوسه سر بسته ترین حرف من ست با لب تو
از لب سرخ تو این عشق شنیدن دارد...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
زیبا دختری مسیرش سوی من بود
نا خواسته در تیر رس یک راهزن بود
در تیر رسم تیر نگاه اش به دل ام زد
آهسته و ارام به زمین کمان من بود
بی دغدغه بی جنگ و نبردی دلم آرام
در دام دوتا چشم دو شمشیر زن بود
خواستم از دامش بگریزم دلم اما
کهنه سواری از نفس افتاده تن بود
لرزید دلم مثل همان روزی که چشمم
درزندان بیگانه به یک هموطن بود
درگیر خیالات خودم بودم و او گفت:
فکر کنم چایی تان افتاده از دهن بود.....
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
کاش تو شاه نشین قلب ماشی
ای بهترین خلقت نقاش باشی
تو خوشتر از نقاشی اندام کاشی
ای شاهکار صنعت پیکر تراشی
خورشید منی دور تو می گردم همیشه
تو محوری و عالم هستی در حواشی
از خانه بیرون آ و دنبالت بلولان
یک شهر را با دامن گلدار ماشی
خوشبو خجل رعنا تماشایی تو باید
در زندگی قبلی ات گل بوده باشی...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
بار دیگر دل به یادت بی قراری می کند
با غم تو در درونم دل سواری می کند
باز امشب مثل هر شب بعد باران مرده ام
در پشت پنجره ای رو به خیابان مرده ام
من و یاد آن نکاهت در زیر بارانی که نیست
میشوم خیس خیالت در خیابانی که نیست
گریه دارم شانه ات دیوانه پیش دیگری ست
قصه این دیگری بر جانم نیش دیگری ست
قدر هق هق کردن حتی شانه نیست دیگر
غیر تابوت روی شانه جایی نیست دیگر
من و تو عابران یک مسیر پر خطر بودیم
مهره های بازی یک جمع مختصر بود...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
دوست دارم تنها شویم یک بوسه از لبت کنم
در آغوشم کشم آغوش خود حبس ات کنم
دوست دارم شیرین شوی شیرین تر از افسانه ها
تا شاه نشین قلب خود در قصه ها ثبت ات کنم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر عاشقانه
گریه دارم شانه هایت پیش دیگری ست
این قصه ی دیگری هم نیش دیگری ست
باز امشب دل به یادت بی قراری می کند
جای دل غم با دل ام دل سواری می کند
درخیالم با تو ام در زیر بارانی که نیست
شدم خیس خیالت در خیابانی که نیست
مثل هر شب بار دیگر بعد باران مرده ام
بی تو تنها در کنار یک خیابان مرده ام
هنوز عطر نفس هایم از نفس های توست
روند موج خون ام نبض رگ های توست
گل من ! نازنین ام ! نیستی سرد سردم
مثل برگ فصل پاییز دور از شاخه زرد زرد ام...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
گریه دارم شانه ات دیوانه پیش دیگری ست
غصه ی این دیگری بر قلبم نیش دیگری ست
بازم امشب دل به یادت بی قراری می کند
جای دل غم با دل من دل سواری می کند
مثل هر شب بار دیگر بعد باران مرده ام
پشت یک پنجره ام رو به خیابان مرده ام
من و یادت آن نگاهت در زیر بارانی که نیست
می شوم خیس در خیالت در خیابانی که نیست
نازنین ام ! هجران زده ام کمی بغل تزریق کن
از گوشه لب های خود کمی عسل تزریق کن
هنوز عطر نفس هایم بوی نفس های توست
روند خون در رگ ...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
در خیالت همچو هر شب زیر باران مرده ام
در فراغت با غمت از بغض پنهان مرده ام
در اتاقم من به یادت در خیالم حبس شدم
هر شب هر شب مثل امشب در خیابان مرده ام
می کشم بو کوچه کوچه در خیالم تا خیابان
مثل هر شب بی تو تنها دیده گریان مرده ام
شهر تو با خاطرات اش بی تو تنها می نوردم
در شبی سرد خسته از درد بین طوفان مرده ام
ربنا ای خالق ماه آتنا آن ماه ام آمین
گر نیاد یارم امشب دست به قران مرده ام...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
ای عشق من ز حرفم کمی دفع از ملال گیر
این گفته های دل را بیا بر قیل و قال گیر
شاعر نبوده نیستم داد خداست بر من
از فیض غیبی دل بیا تو ذوق و حال گیر
هر چه که بر تو گویم الهام حق بدان اش
هر روز برای امروز از حسن آن به فال گیر
آبی ست جاودانه در دل خضر وقت است
از رود رحمت اش تو یک جام پر زلال گیر
هر چه که دل بگوید بر تو ره گشا است
با اندکی صداقت از گفته اش کمال گیر...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
تو نباشی بدنم میسوزد
نفسم، جان و تنم میسوزد
تو بهارم نشوی میدانی
گل سرخ چمنم میسوزد
تو ز شهرم گر روی دور شوی
کوچه های وطنم میسوزد
بکنم یاد لبانت را تا
به دهانم سخنم میسوزد
هوش و گوشم به تو باشد لیکن
دل زارم به زنم میسوزد
به کنارم به دم مرگم که
تو نیایی کفنم میسوزد...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
در سراغم می دوی هر سو هراسان مثل سگ
رد پایم را به هذیان مثل سگ بو می کشی
در فراقم گشته ای نالان و گریان مثل سگ
کوچه کوچه کوچه کوچه زیر باران مثل سگ
عاقبت لِه می شوی بین اتوبان مثل سگ
سعی کردم دور باشم از تو اما می گرفت
چشم هایت پاچه ی دل دور از جان مثل سگ
تا میان جمع می شد صحبت از زیبایی ات
از حسادت می فشردم لب به دندان مثل سگ
گرچه از چشم تو افتادم به لطف دوستان
من وفادار تو بودم به قرآن مثل سگ
ای درخت گل نشد بر شاخه هایت ...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن پشیمان
متن پشیمانی
باز هم چشمان تو شعر مرا ریخت بهم
واژه واژه آمد و اشعار مرا ریخت بهم
آغوشت حبسم بکن حرفی از آزادی نزن
دوری ازآغوش تو آزادی ام را ریخت بهم
خنده و لبخند من بسته به لب های تو بود
خط سرخ دو لب ات خط نشان را ریخت بهم
بر دهانت لب گشودم حرف فقط حرف تو شد
اصول و منطق و حرفم همه را ریخت بهم
من چه گویم با تو که می دانم آخر می روی
رفتی و رفتن ات دنیای عشق را ریخت بهم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
باز هم چشمان تو شعر مرا ریخت بهم
واژه واژه آمد و اشعارم را ریخت بهم
آغوش خود حبسم بکن حرف از آزادی هم نزن
دوری ازآغوش تو آزادی ام را ریخت بهم
من فقط خندیدن ام بسته به لب های تو شد
خط سرخ دو لب ات خط نشانم ریخت بهم
بر دهانت لب گشودم حرف فقط حرف تو شد
اصول و منطقم یک جا به یک شب ریخت بهم
من چه گویم با تو که می دانم آخر می روی
رفتی و با رفتن ات دنیای من ریخت بهم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
تو گیسو افشان منی / شعله این عشق منی
یا تو مرا بکش برو / یا جمع کن موی خوشگلو
نگاه تو سلاح تو /شلیک با صدای تو
من که نشانت هستم /هر چه بگویی هستم /
من عاشق تو هستم /ببین از عشقت مستم
بیا عاشق شو تو کم کم/عاشق شدی بشین ترکم
باهم بریم به شهر عشق/مرحم بشیم به هر زخمش
پر بزنیم به آسمون/با پر و بال عشقمون
پشت به پشت هم باشیم /دنیای شاد هم باشیم
دست بزاریم تو دست هم / چشم بدوزیم به چشم هم
محو تو نگاه هم بشیم /حل توی عشق هم بشیم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
از چشمت بجوشد غزل آغاز میکنم
شعر تازه را در نگاهت پرداز میکنم
عطر تتت حواس مرا لمس میکند
وقتی دکمه های تو را باز میکنم
دل عاشق ام تنها برای تو می تپد
قفل سکوتم را برای تو باز میکنم
گل برگ های روی لبخندت را
با بوسه تک تک شان را باز میکنم
کفتر جلد تو ام مرا حبس کن
یا فقط در آسمان تو پرواز میکنم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن کفتر جلد
متن بوسه
متن عطر تتت
متن چشمت
متن غزل
متن شعر تازه
متن نگاهت
امشب بیا و خستگی هایم جواب کن
یک یک نوشته های دلم را حساب کن
بی مهری ات مشابه کابوس بود گذشت
شکر خدا که آمدی ترک عتاب کن
از دودمان لطف نگاهت کمی به من
یا که به ناز و حلقه ی مویت عذاب کن
با تاب موی تو دل من تاب میخورد
عشقم اگر که می شودش تاب تاب کن
من خسته ام ز سر به هوا بودنت دیگر
از قهر و لج به لج شدنت اجتناب کن
دل گیرم از حوالی و این شهر و زندگی
دل گرم با تبسمی ، اینک ثواب کن
من گیج من سکوت من و من شدن هنوز
حالا بیا دعا...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
کاش کسی بیاید و از تو خبر بیاورد
آن قلب زخمی مرا تا پشت در بیاورد
دو کفش رفته تو را دو پای زخمی ترا
پاره پاره ی تن مرا از دم تبر بیاورد
نگاه تو کشف پر از دغدغه ای بود مرا
شاعری که سوخت دلش از کجا جگر بیاورد
شاعر پر عاطفه ام یک شعر پر خاطره ام
کاش کسی به خاطرم بال و پر بیاورد
بی تو غزل به هیچ رسد تا به غزل نمی رسد
بی تو مگر می شود صحبت از هنر بیاورد
غمت شبیه به دو گرگ بره نادیده است
تو را اگر پاره پاره کاش که مختصر بیاورد...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شاعر
متن شعر
کاش کسی بیاید و از تو خبر بیاورد
این قلب زخمی مرا تا پشت در بیاورد
کفش های در خون تو را آن پای زخمی ترا
پاره پاره ی تن مرا از دم تبر بیاورد
در نگاهت مرا یک کشف پر دغدغه بود
شاعر ترس گرفته تنش از کجا جگر بیاورد
شاعر پر عاطفه ام یک شعر پر خاطره ام
کاش کسی به خاطرم از تو بال و پر بیاورد
بی تو غزل به هیچ رسد تا به غزل نمی رسد
بی تو مگر می شود صحبت از هنر بیاورد
و غمت شبیه دو تا گرگ بره نادیده است
کاش تو را پاره پاره خراب کسی مختص...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
با عشقت مرا دیگر به جزء تردید نیست
با جور و جفای تو به جزء تهدید نیست
با یاد تو در محبس خود پیر شدم
در اتاقم که به جزء نور خورشید نیست
اما لحظه دیدار تو حادثه ا ی عالی بود
افسوس جای تو در زندگی ام خالی بود
با خیال تو هنوز در خاطرات تو اسیریم
درون چهره هر کس به دنبالت سرابی بود
من و تو عابران یک مسیر پر خطر بودیم
یا مهره های بازی یک جمع مختصر بودیم
مهمان ناخوانده به مهمانی نا خواسته ای
شام آخر به سر سفره بال دو کبوتر بودیم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
مجنون شدم از اینکه دوباره ماه گرفته
یا نه لیلای من از جانب من نگاه گرفته
من همه تن پر شدم از عشقش ولی حیف
عشق ام که سری تکان داده کلاه گرفته
با گوشه ی چشم خود به من اشاره ای کرد
حتما که مرا با کسی اشتباه گرفته
بار الها تو بگو چه می شود گذارد ؟
سر بر این سینه ی من که آه گرفته
بسکه نشستم انتظار اش او نیامد
هر طرفم را ای خدا گیاه گرفته...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
مجنون ام از اینکه دوباره ماه گرفته
یا نه لیلای من از جانب من نگاه گرفته
من همه تن پر شدم از عشقش ولی حیف
عشق ام که سری تکان داده کلاه گرفته
با گوشه ی چشم خود به من اشاره ای کرد
حتما که مرا با کسی اشتباه گرفته
بار الها تو بگو چه می شود گذارد ؟
سر به سر سینه ی من که آه گرفته
بسکه نشستم انتظار اش او نیامد
هر طرفم را ای خدا گیاه گرفته...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
بیا تو ای عزیز من می از لبت لبم بریز
از آسمان عشق خود ستاره در شبم بریز
آه از نگاه سرد تو از قلب مثل سنگ تو
ذره ای از عشقت بر این قلب پر از دردم بریز
تو آن بحر سخاوتی من جویباری از دردم
باران خنده را بر این غمِ لامصب ام بریز
از لحظه دیدار تو من توبه از مى کرده ام
بیا شرابِ بوسه ات بر کنجِ این لبم بریز
همیشه عشق تو در من شبیه عشق شیرین است
یا عشق را بر دلم بریز یا کوه را بر سرم بریز...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
عشق
تو رفتی نور عشقم ساده تنها خانه جان داد
نفهمیدی چو پروانه میان دست تو جان داد
گدایی کردم عشق از تو ولی افسوس نفهمیدی
که در آخر به پایِت عشق من جانانه جان داد
محمد خوش بین...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
می بینی آخر آن روز از من اثر نباشد
از عشق و خواهش من دیگر خبر نباشد
تا از نبود و بودم حرفی میان نباشد
تا از جفا و جورت دل در بدر نباشد
لیلای من تو در تب سوزی و کس نباشد
این عاشق تو دیگر مجنون شهر نباشد
ماند از تو یادگاری شب های زنده داری
در انتظارت دیگر چشمی به در نباشد
زخمم نمادی روشن از در پنهان ام ست
آنقدر سوختم از عشق در من جگر نباشد...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
هر بار که تا یک قدمی تو رسیدم
با اخم تو سوی غم عشق تو پریدم
گمراه توام فکری به حال دل من کن
برخیز بیا من فقط عشق از تو شنیدم
در هر طرفم می نگرم جزء تو نبینم
لب واکن و از عشق بگو شاه کلیدم
موی پریشان شده ات شانه کشیدی
پریشانی دل را به سر شانه کشیدم
من منتظر ساعت دیدار تو هستم
با عقربه ها تا ساعت دیدار دویدم...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن ساعت دیدار
متن موی پریشان
متن شاه کلید
با همگان به سر شود با تو انگار نمی شود
من همه تن عشقم ولی در تو به کار نمی شود
گفتم مسلمانت شدم قبله عشق مرا بکش
بی تو روحم مرده است در جسم قرار نمی شود
چه حکمتی ست هرکسی مهمان این دل می شود
غم دل سواری میکند عشق دل سوار نمی شود
مانند ریل آهن متروکه این دلم شده
هر چیز از آن گذر شود اما قطار نمی شود
شبیه آنکه می خورد از عرق روان پریش
می میزند هی می زند مستی به بار نمی شود
این روزگار لعنتی مثل طلسم مرا شکست
صد راه دارد غم به...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
آنقدر مهربانی که مهربانیت را حد نیست
چیزی به اندازه ی مهربانیت بی حد نیست
مجموعه زیبایی که در تصرفت داری
در هیچ اندام و سر و روی تن و قد نیست
چیزی بخواهی از کسی در آن لحظه
دیگر برایش فرصتِ اما و شاید نیست
آن چه میان لب هایت پنهان هست
در شیشه های الکل هشتاد در صد نیست
گر چه تلاشش را نموده باز هم این شعر
باید به آن خوبی که از تو گفته باشد نیست...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن شعر
متن مهربانی
متن مهربانیت
متن زیبایی
مهربان من
تو خوب منی،مهربان منی
زمینِ زیستن وآسمان منی
هوای اوجگرفتن بهانه ی پرواز
تو بال و پر و استخوان منی
با نگاهت پر میشوم ازشوق
حلول عشقی تو روح و جان منی
توییکه من بهخودم فکرمیکنم
تویی شروعِ جدید تو داستان منی...
متن محمد خوش بین
ارسال شده توسط
خوش بین
متن مهربان من تو خوب منی
ادامه