سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
و من در میان اندوه تلنبار شده ادمی در جنگ هزار ساله اسمانیان به وقت فروغ روشنی ماه در وجود اندامی نحیف و ظریف با دستانی باریک و کشیده چون شاخه های ترد صنوبر چشمانی را یافتم از فرط زیبایی توصیف در کلام نمیگنجید پاهایم تاب قدم بر قدم انداختن نداشت اتشی از درونم برخواست و بی اختیار حجم اندوهی از چشمانم چکید تماشایش را مزمزه کردم بوی ریاحین صبح گاهی چون عطر تند مشک اهوان رمیده دشت های ارژن از چشمانش سرازیر میشد به ...
" جنگ ستارگان " به پا میشود ...وقتی که تو ..." ماه " آسمان میشوی .......