پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
حسرت لبخندنغمه کن با من شوریده شکر خندت رالحظه های شب بارانی الوندت رابگشا پنحره ای را به تماشای خیالچاره کن بغص تب آلوده ی دربندت رابه کجا سر زنم ای نخل بلندای امیدتا ببینم قد و بالای برومندت را ؟کو نشانیکه بگیرم خبر از شوکت عشق !غنچه ای کو که دهد عطر همانندت را؟شانه بر شانه موجم که به دریا برسممی سپارم به خدا ساحل اروندت راکوچه در کوچه به دنبال کسی میگردمکه به یاد آورد ام سمت سمرقندت راکوهی از غیرت و جاهی و...