سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
حق من بود که باشى و نگاهم بکنىکه به هر ثانیه با عشق دعایم بکنىحق من بود که از نم نم باران بهشتخوشه ای عشق بچینى و صدایم بکنىحق من بود بمانى و در اندوه غروبسپرم باشى و با عشق تو رامم بکنىحق من بود که در منزل تو جاى شومنه که در خلوت کوچه تو سلامم بکنىحق من بود که آغوش تو جایم بشودنه که در معرکهٔ عشق وداعم بکنىحق من بود چو آهو تو اسیرم باشىنه که با وسوسه ای طعمهٔ دامم بکنىحق من بود بهار دل من باشى تونه که در فصل...