شنبه , ۲۹ دی ۱۴۰۳
ولی صدای تو ،یه سبک جدیدی از موسیقی بود که با پیوند ریشه های قلبت وتار صوتی ساخته شده بود .و سلول به سلول تن فرتوتم ،با این موزیک جون می گرفت و توی هر کدوم از رگ دستام ، گل رز جوونه میزد ،آخه تو برای گوش قلبام ،چه خواننده ای بودی ، دلبر:) 🎼❤️...
من از بچگی کارهای مختلف زیادی را در نظر گرفتم. به کشیش یا وکیل شدن فکر کردم. پدر من تجارت بزرگ تهیه ملحفه داشت و من فکر می کردم برای او کار کنم. آنچه برای من آگاه شد این بود: اگر من یک بازیگر باشم ، باید قسمتهای جالب هر کار را انجام دهم! بدون اینکه مجبور باشم به چهار سال دانشکده حقوق بروم....
من به بسیاری از کودکان ، هزاران کودک ، کودکان سرطانی ، کودکان سرطان خون کمک کرده ام....
مادرم خواننده است ، خواهرانم همه آواز می خوانند ، دایی های من خواننده و نوازنده گیتار باورنکردنی هستند ، بنابراین به نوعی مانند زیستگاه من بوده است....
اگر در اتوبوس افرادی بیرون باشند ، من هم از اتوبوس پیاده می شوم و امضا می کنم. من همیشه می خواهم در دسترس باشم. من همیشه به هوادارانم می گویم ، اگر هرگز سوار اتوبوس شدم و از آنجا پیاده نمی شوم ، به این دلیل است که هوا کم است یا واقعاً خسته ام....
من یادم می آید که یک خواننده داخل حمام بودم. می دانی، از آن دسته آدم هایی که می خوانند و همه فریاد می زنند خفه شو!....
این جهانِ بزرگ را باید مثل کتابی باز ببینی ؛ مثل کتابی که در انتظار خوانندهاش است. هر روزش را باید جداگانه خواند. نه روی گذشته باید تمرکز کنی، نه روی آینده، اصل این لحظه است. باید صفحه به صفحه پیش بروی ......