سه شنبه , ۱۳ آذر ۱۴۰۳
با خنده کاشتی به دل خلق، "کاش ها"با عشوه ریختی نمکی بر خراش ها هرجا که چشم های تو افتاد فتنه اشآن بخش شهر پر شده از اغتشاشها گیسو به هم بریز و جهانی ز هم بپاش!معشوقه بودن است و «بریز و بپاش» ها ایزد که گفته بت نپرستید پس چرا؟دنیا پر است این همه از خوش تراش ها؟! از بس به ماه چشم تو پر میکشم، شبیآخر پلنگ می شوم از این تلاشها !...