متن عشوه
زیبا متن: مرجع متن های زیبا و جملات عشوه
به زندان می برد زنجیر گیسویت اسیران را
و چشمانت به هم زد خشکی قانون زندان را
چه زیبا می تکانی دامنت را باز با عشوه
به دنبالت کشاندی خاطر مردی غزلخوان را
زمستان بعد تو پیراهنی از برف می پوشد
و لبهایت تداعی می کند چایی گیلان را
دل...
پروانه شدی جانا در حد جنون امشب
با عشوه ی هر واژه از غصه برون امشب
در دشت شقایق ها رقصان تو چرا هستی
چون شمع بسوزی و عشق تو فزون امشب
باد صبا
در حال بارگذاری...