پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳
سیروس گرجستانی هم رفت!!!این یکی دگر خیلی داغ بر دل مان نهاد،چقدر با او میهمانی رمضان را طی کردیم،گویی صفای بعد از افطارمان با او نقش گرفته بود و بارها با او گریستیم و خندیدیم،بس که غرق در سادگی نقشش می گشتیمحیف،پر معناترین درد احساس خواهد شددر نبود او!شک ندارم که تمام فیلم های کمدیش بعد از او مرثیه ی غم را برایمان خواهد سرود تا جای خالیش را بیشتر احساس کنیم و بر ماه تیری لعنت بگوئیم که تیر درد را بر قلب ما نهاد....
سیروس جانبرادر عزیزهمکار خوب همسفر نازنینآخه چرا؟قربونتون برم ،یاد روزهای خوب در اداره تئاتریاد ناهارهای هرروز دو قاشقه تو قهوه خونه های خیابون منوچهری،خیابون جمهورییاد پرسه زدنهای تو خیابون و اشک ریختن از شرایط سخت روزگاریاد سفرهای تئاتری در غربت یاد پشت صحنه های تئاتر بلبل سرگشته،عشق آباد ،سریال ا مام علی ،فیلم آدم برفی...یاد،یادت بخیر،یادش بخیر...نمیدونم چی بگم نمیدونمتازه داشتی زندگی میکرد...